ابوالغیث
لغت نامه دهخدا
ابوالغیث. [ اَ بُل ْ غ َ ] ( اِخ ) سالم. مولی ابن مطیع. از روات حدیث است.
ابوالغیث. [ اَ بُل ْ غ َ ] ( اِخ ) قشاش. مردی از اکابر علم بتونس. وی پس از آموختن علوم مختلف بتدریس و افادت مشغول بود و ناگاهان خویشتن را بدیوانگی زد و بصحراها و کوهها متواری گشت و به همان حال سفری بحجاز کرد و یک سال مجاور مدینه شد و سپس به تونس بازگشت و دعوی مهدویت کرد و گروهی بسیار بدو بگرویدند و می گفتند که وی از غیب آگاهی دهد و ثروتی هنگفت به دست کرد و بدان مدارس و مساجد ساخت و پلها افکند و بر هریک رقباتی وقف کرد وکتابخانه ای بزرگ گرد کرد که گویند گاه وفات او تنهااز کتاب صحیح بخاری هزار نسخه در آن بود و عده سایر کتب از آن قیاس توان کرد. و1031 هَ. ق. درگذشت.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید