ابوالسمح
لغت نامه دهخدا
ابوالسمح. [ اَ بُس ْ س َ ] ( اِخ ) اصبغبن محمد. رجوع به اصبغ... شود.
ابوالسمح. [ اَ بُس ْس َ ] ( اِخ ) ایاد. مولی و خادم رسول صلوات اﷲ علیه. صحابی است و گویند وی مفقود شد و ندانستند در کجا وفات یافت و محل بن خلیفه طائی از او روایت کرده است.
ابوالسمح. [ اَ بُس ْ س َ ] ( اِخ ) دراج. رجوع به ابوالسمح عبدالرحمن... شود.
ابوالسمح. [ اَ بُس ْ س َ ] ( اِخ )طائی. یکی از فصحای اعراب و او را بروزگار معتز به حضر خواندند تا از او لغت فراگیرند. ( ابن الندیم ).
ابوالسمح. [ اَ بُس ْ س َ ] ( اِخ ) عبدالرحمن ملقب به دراج ابن سمعان. محدّث است.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید