ابوالزعراء
لغت نامه دهخدا
ابوالزعراء. [ اَ بُزْ زَ ] ( اِخ ) الطائی. رجوع به ابوالزعراء یحیی بن الولید شود.
ابوالزعراء. [ اَ بُزْ زَ ] ( اِخ ) الجشمی. رجوع به ابوالزعراء عمروبن عامر... شود.
ابوالزعراء. [ اَ بُزْ زَ ] ( اِخ ) عبداﷲبن هانی. محدث است و سلمةبن کهیل از اوروایت کند. و او مشهور به ابوالزعراء الکبیر است.
ابوالزعراء. [ اَ بُزْزَ ] ( اِخ ) عمروبن عامر یا عمروبن عمروبن اخی ابی الاحوص مشهور به ابوالزعراء اصغر. محدث است و سفیان بن
عیینه از او روایت کند.
ابوالزعراء. [ اَ بُزْ زَ ] ( اِخ ) عمروبن عمرو. رجوع به ابوالزعراء عمروبن عامر... شود.
ابوالزعراء. [ اَ بُزْ زَ ] ( اِخ ) الکبیر. رجوع به ابوالزعراء عبداﷲبن هانی شود.
ابوالزعراء. [ اَ بُزْ زَ ] ( اِخ ) یحیی بن الولید. محدث است. او از محل بن خلیفه و از او ابن مهدی روایت کند. و در بعض کتب رجال آمده است که زیدبن الحباب از او روایت کند.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید