ابوالدر

لغت نامه دهخدا

ابوالدر. [ اَ بُدْ دُرر ] ( اِخ ) لؤلؤبن ابی الکرم بن لؤلؤ عقری دسکوری. رجوع به لؤلؤ... شود.

ابوالدر. [ اَ بُدْ دُرر ] ( اِخ ) یاقوت بن عبداﷲ حموی رومی. متوفی 626هَ. ق. در باب علم الخط از کشف الظنون ذکر او آمده است و نمیدانم کدام یک از موسومین به نام یاقوت است.

ابوالدر. [ اَ بُدْ دُرر ] ( اِخ ) یاقوت بن عبداﷲ رومی ، ملقب به مهذب الدین مولی ابی منصور الجیلی. شاعر و کاتب مشهور. رجوع به یاقوت بن عبداﷲ شود.

ابوالدر. [ اَ بُدْ دُرر ] ( اِخ ) یاقوت بن عبداﷲ رومی موصلی کاتب ، ملقب به امین الدین ، معروف به ملکی ، منسوب به ملکشاه سلجوقی ابن محمدبن ملکشاه. رجوع به یاقوت بن عبداﷲ شود.

ابوالدر. [ اَ بُدْ دُرر ] ( اِخ ) یاقوت بن عبداﷲ مستعصمی.او اول کس است که در تجوید و تنقیح خط نسخ کوشید و از اقران ابن علقمی وزیر و معاصر مستعصم آخرین خلیفه عباسی است. رجوع به یاقوت مستعصمی شود. صاحب کشف الظنون در باب علم الخط کنیت او را ابوالمجد گفته است.

فرهنگ فارسی

شاعر و کاتب معروف

پیشنهاد کاربران

بپرس