ابوالخطاف. [ اَ بُل ْ خ ُطْ طا ] ( ع اِ مرکب ) موش گیر. پژن. گید. دوبرادران. لَوه. حِدَاءَة بر وزن عِنَبَة. ( تاج العروس ). غلیواژ. گوشت ربا. زَغن. چوزه ربا. خرجل. موشخوار.گوشت آهنج. پند. خشین پند. خاد. جنگلاهی. خول. و ظاهراً ابوالخطاب مصحف این کلمه است.