ابوالحسن عمرانی
لغت نامه دهخدا
ابوالحسن عمرانی. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ع ِ ] ( اِخ ) علی بن محمد عمرانی مکنی ، به ابوالحسن ( خواجه... ). ممدوح منوچهری است :
بعمدا علی بن عمران در آخر
رسد زین سیاست بصاحبقرانی
سوی تاج عمرانیان هم بدینسان
بیامد منوچهری دامغانی
خریدار من تاج عمرانیان است
تو خود خادم تاج عمرانیانی
رئیس مؤید علی محمد
کز ایزد بقا خواهمش جاودانی.
مکن ایدوست که بیداد نشانی نگذاشت
عدل بازآمد با بوالحسن عمرانی
خواجه و سید سادات رئیس الرؤسا
همچو خورشید ببخشندگی و رخشانی.
و شاید ابوالحسن در قطعه ذیل نیز همین ابوالحسن باشد:
سال امسالین نوروز طربناکان است
پارو پیرار همی دیدم اندوهگنا
این طربناکی و چالاکی او هست کنون
از موافق شدن دولت با بوالحسنا.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید