ابو کرب
لغت نامه دهخدا
ابوکرب. [ اَ ک َ رِ ] ( اِخ ) شمربن افریقین بن ابرهةبن حارث الرایش. گویند او شهر سمرقند را پی افکنده است و این نیز یکی از مجعولات و مصنوعات ادبای عرب است که عادتاً هرجا کلمه ای بتصحیف و تحریف و قلب و ترخیم شبیه بکلمه عربی یابند افسانه و اسطوره ای سازندو بعرب بربندند. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 92 شود.
ابوکرب. [ اَ ک َ رِ ] ( اِخ ) الضریر. پیشوای صنف کربیه است. و کربیه یکی از چهار فرقه کیسانیه باشند. ( بیان الادیان ) ( مفاتیح العلوم خوارزمی ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید