ابو هانی
لغت نامه دهخدا
ابوهانی. [ اَ ] ( اِخ ) احمدبن بکار بصری. محدث است.
ابوهانی. [ اَ ] ( اِخ ) اسماعیل بن خلیفة. محدث است.
ابوهانی. [ اَ ] ( اِخ ) اشعث بن زرعة البصری. محدث است و جعفربن محمدبن اسحاق الأزرق از او روایت کند.
ابوهانی. [ اَ ] ( اِخ ) اشعث بن عبدالملک الحرّانی. محدث و از موالی است.
ابوهانی. [ اَ ] ( اِخ ) حمیدبن هانی الخولانی. محدث است و حیوةبن شریح و ابن وهب از او روایت کنند.
ابوهانی. [ اَ ] ( اِخ ) عمروبن بشر الهمدانی. محدث است و خلف بن تمیم از او روایت کند.
ابوهانی. [ اَ ] ( اِخ ) معاذبن هانی بصری. محدث است.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید