ابونعمان
لغت نامه دهخدا
ابونعمان. [ اَ ؟ ] ( اِخ ) حکم بن عبداﷲ العجلی. محدث است و از شعبه روایت کند.
ابونعمان. [ اَ ؟ ] ( اِخ ) سالم بن سرج. محدث است.
ابونعمان.[ اَ ؟ ] ( اِخ ) عبدالرحمن بن نعمان انصاری. محدث است. او از سلیمان بن عتبة و از او ابونعیم روایت کند.
ابونعمان.[ اَ ؟ ] ( اِخ ) محمدبن فضل سدوسی عازم. محدث است.
ابونعمان. [ اَ ؟ ] ( اِخ ) محمدبن نشیط. محدث است.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید