ابو معن
لغت نامه دهخدا
ابومعن. [ اَ م َ ] ( اِخ ) محدث است. او از ابن عمر و جابربن زید و ابن الزبیر و ابی العالیة وانس روایت کرده و از او معتمربن سلیمان حدیث کند.
ابومعن. [ اَ م َ ] ( اِخ ) محدث است و ابن المبارک از او روایت کند.
ابومعن. [ اَ م َ ] ( اِخ ) عبدالواحدبن موسی. محدث است.
ابومعن. [ اَ م َ ] ( اِخ ) غفاری. یکی از بطالین معروف و بنام او کتابی کرده اند. ( ابن الندیم ).
ابومعن. [ اَ م َ ] ( اِخ ) محمدبن معن بن نضلةبن عمرو. محدث است.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید