ابو قطیفه

لغت نامه دهخدا

ابوقطیفه. [ اَ ق َ ف َ ] ( اِخ ) ابوالولید عمروبن ولید. شاعری است از قریش. عبداﷲ زبیر او را با عده ای دیگر از مدینه نفی کرد و او بشام شد و مدتی طویل بدانجا بزیست و در حنین وَطن مألوف اشعاری دلنشین دارد و بعض آن شعرها بعبداﷲ زبیر فرستاد و عبداﷲ اجازه عودت او بمدینه داد لیکن او در بازگشت بمدینه در راه بمرد و قطعه ذیل او راست :
الا لیت شعری هل تغیر بعدنا
جبوب المصلی ام لعهدی القرائن
اذا ابرقت نحوالحجاز سحابة
دعا الشوق منها برقها المتیامن
احن الی تلک الوجوه صبابة
کأنی اسیر فی السلاسل راهن.

ابوقطیفه. [ اَ ق َ ف َ ] ( اِخ ) مولی نافعبن جبیر. محدث است و عبداﷲبن جعفر از او روایت کند.

فرهنگ فارسی

شاعری از قریش

پیشنهاد کاربران

بپرس