ابو علم کرمانشاهی

پیشنهاد کاربران

کردگو گمسری در سال 678 هجری قمری به دنیا آمد . اسم پدرش شاشان و اسم مادر ش خیروخشته بود . مادر او کرد موصل بودو پدرش کرد کرمانشاه . او در کرمانشاه به دنیا آمد . در 3 سالگی پدرش بر اثر سرطان معده در گذشت . در 7سالگی به مکتب رفت و 17 سالگی به گرمسار رفت .
...
[مشاهده متن کامل]

ابو علی گرمساری معلم او بود . او 5 سال در دار الطب گرمسار بود و بعد به بسطام رفت او 7 سال پیش بایزید بسطامی بود و از او علم حکومت داری آموخت. پس از مرگ بایزید ، به کرمانشاه پیش مادرش رفت او و 2 سال بعد مادرش مرد. او به قونیه رفت و پیش سلطان محمد دوم و مولوی بودو علم شعر گویی را آموخت. و بعد از 12 سال به آتونیون{آتن } رفت و پیش بقراط علم پزشکی راآموخت و بعد به مادراد {مادرید } رفت . به پیش جالوم پیشزر و رفت و علم آشپزی را آموخت. و بعد از 1 سال به ابو هریره در نزدیکی قارص در مراکش رفت. عبدلله بن یعلم قارصی به او علم ماهیگیری آموخت. او به دیدن عمویش که در الجزیره پایتخت الجزایر بود رفت. عموی کردگوی جواهرو طلا فروش بود . کردگو لقب ابو شعر را گرفت. او طلاسازی و جواهری سازی را یاد گرفت او 19 در پیش عمویش بود و بعد به قوهارو{قاهره} رفت. او در پیش علی بن حمیلته بنا سازی یاد گرفت. او قبر جلال بن کبیر و سلطان احمد و اسکندر را ساخت. از آنجا به از طریق دریای مدیترانه به ابو شجرت {لاذقیه } رفت. او شمشیر بازی آموخت. و بعد 8 سال به مسقط رفت و خنجر سازی را بسان بن مجمد یادگرفت و از آنجا به بندعبوس {بندر عباس } رفت و ماهیگیری را از هر مز نخلی یاد گرفت. و بعد به بمبی رفت و مجسمه سازی از راجیکیت کاراش آموخت. از آنجا به کلیمانتو در نپول ( نپال ) رفت. و از سیانذر یویت کوهنوردی را آموخت. از آنجا به تبت رفت و گله داری را آموخت. سپس به اولان باتور در مغولستان رفت و سوارکاری را از مغولان آموخت و بعد به پکن رفت و طب سوزنی را آموخت. و بعد به در راه برگشت کرمانشاه در شهر دوشنبه در تاجیکستان در سن 95 سالگی دارفانی را وداع گفت.
مولوی :
ای کرد گوی گمصری عشق تو ز ترکیه آسمان گرفته
شاهد مرگ من باشی و دلبر علم ز مرگ سوگ غم گرفته
تاجیکستان منتظر توست ای کرد گوی عالم
شاه علم باشی گرد تو نشینند شاهنشاهان عالم
ترجمه به ترکی
Aşkım sevgilim g�
�l�m� ve acının �l�m�nden sonra bilim ağrısını g�r�yorsun
ابن هدیبه
لقد صنعت أغنیة حب من تونس وعمان والجزائر ومصر
ترى موتی ، وألم العلم منذ موت الحزن
طاجیکستان تنتظرک ، فی جمیع أنحاء العالم
شاه تعرف ، أنت ملک العالم
ترجمه به فارسی
من یک آهنگ عشق از تونس، عمان، الجزایر و مصر ساختم
مرگ و رنج علم را از مرگ غم و اندوه می بینید
تاجیکستان در انتظار شما در سراسر جهان است
شاه می داند شما پادشاه جهان هستید
شیناتر بوت:
हे आप एक मुसलमान हैं, आप मुसलमान हैं और हम मुसलमान हैं
आप ईरानी हैं और हम ईरानी हैं
क्या आपने कवि कहा था?
कवि कहां से आया तुम कहाँ से हो?
आपके सभी आश्चर्यचकित लोग रोते हैं
वे आपको बताते हैं कि तुम क्यों मर चुके हो
आपकी मृत्यु के बाद भारतीय हाथी
कहें कि आप सिरीकिना हेयानन हायपुर मगे हैं
ترجمه فارسی:
ای ابوعلم تو مسلمانی و ما مسلمان
تو ایرانی و ما ایرانی
کرد گو ای شاعر کرد گو
تو اهل کجایی ای شاعر کرد گو
همه حیران تو گریه کنند
ز مولوی برای مرگت چکامه گویند
فیل هندوستان رهگشته ز مرگ تو
گویند سیرکینع هیانن حیپور ماگ تو
آهساپا نوت
तपाईं क्लिम्बर
तपाईं मुस्लिम
हिमालय पर्वत
टाउकोमा पुग्छ
तपाईसँग एक मित्र छ?
तपाई जस्तै एक वैज्ञानिक
फिल फ्युन तपाईंको विज्ञान बाट बाहिर छ
टाइगर तपाईंको विज्ञान बाट थकित हुन्छ
ओमानी खराबीले तपाईंको हातबाट पिटेको छ
नेपालको पर्वत कुचल छ
ترجمه فارسی
ای کوهنورد
ای مسلمان کرد
کوه هیمالیا
برای سر خم کند
ای داشت بودا
دانشمندی مثل تو
فیل غش کنند ز علم تو
ببر ها رام شوند ز علم تو
خنجر عمانی ذوب شود ز دستت
کوه نپالی خرد شود ز علمت
اوگنای تارب
Сайн байна уу
Та - ийн эсрэг байна
Ном болон мунхгийн харанхуйг шатаахын оронд
Морь нь шинжлэх ухаанаар тэжээгддэг
Гибений Гибелийн цөл
Энэ дэлбэрэлт Иранчуудаар удирдуулсан юм
Тал нь Персүүдийн мусульман байв
Бидний морь танд салхи хийв
Та Ромын өвсөөр хийсэн
Монгол улс гартаа барьсан
ترجمه به فارسی
سلام به تو
ای مخالف چنگیز
به جای کتاب و جهل را سوزاندی
اسبان به قدرت علم برق شوند
بیابان گبی ز گلستان شود
هلاکو شد هدایت به دست ایرانیان
تیمور شد مسلمان به دست ایرانیان
اسب ما را باد قطبی کردی
چمن های ما را رومی کردی
شد مغولستان به دست آباد

بپرس