لغت نامه دهخدا
ابوالبشر. [ اَ بُل ْ ب َ ش َ ] ( اِخ ) کنیت ابن مقفع ساویروس اسقف.
ابوالبشر. [ اَ بُل ْ ب َ ش َ ] ( اِخ ) پهلوان بن شهرمزن بن محمدبن بیوراسف الیزدی دجّال کذّاب. و حافظ گوید: زعم انه سمع من شخص لایعرف ، بعد السبعین و خمسماءة صحیح البخاری قال اخبرنا الداودی. فانظر الی هذه الوقاحة. صاحب تاج العروس گوید اسم و نسب او را در آخر شرح مصابیح بغوی بخط مؤلف دیدم.
ابوالبشر. [ اَ بُل ْ ب َ ش َ ] ( اِخ ) عبدالاَّخر. محدث است.
فرهنگ فارسی
عبدالاخر محدث است
( پدر انسان ) کنیه حضرت آدم پدر بشر است ٠
فرهنگ عمید
۲. کنیۀ حضرت آدم.
پیشنهاد کاربران
ادم
سلیم
ابوالبشر: واژه ای اربی ست که اگر از دید آیینی بنگریم فرنام حضرت آدم ست ولی برخی پا را هم فراتر گذاشته اند و به دانشمندانی مانند خاجه نصیرالدین طوسی هم همین فرنام را داده اند که همگونی با او ندارد!!!
... [مشاهده متن کامل]
اگر به حضرت آدم به دید نخستین پیامبر نه نخستین آدمیزاد روی زمین بنگریم ابوالبشر به نخستین آدم هست شده در روی زمین گفته می شود که از دید دانشمندان و پژوهشگران هنوز ناشناخته ست گفته می شود.
ابوالبشر: واژه ای اربی ست که اگر از دید آیینی بنگریم فرنام حضرت آدم ست ولی برخی پا را هم فراتر گذاشته اند و به دانشمندانی مانند خاجه نصیرالدین طوسی هم همین فرنام را داده اند که همگونی با او ندارد!!!
... [مشاهده متن کامل]
اگر به حضرت آدم به دید نخستین پیامبر نه نخستین آدمیزاد روی زمین بنگریم ابوالبشر به نخستین آدم هست شده در روی زمین گفته می شود که از دید دانشمندان و پژوهشگران هنوز ناشناخته ست گفته می شود.
برنامه تون فوق العاده ست
پدر بشریت