اَبهَری، کمال الدّین خواجِه ابو عمر ( ـ پس از ۵۸۸ق)
دولتمرد ایرانی. وزیر ارسلان و طغرل سلجوقی سوم بود. پیش از پیوستن به دربار ارسلان مدت ها در دیوان های شاهان سلجوقی مناصب مهمی به عهده داشت تا این که پس از درگذشت وزیر کمال الدین ابوشجاع ارزنجانی مقام وزارت یافت و تا پایان پادشاهی ارسلان و پس از مرگ وی تا پایان روزگار جانشین او، طغرل سوم، در این سمت بود. در دورۀ پرآشوب حکومت طغرل سوم، در اصلاح امور بسیار کوشید و حتی پس از اسارت و حبس طغرل در دژ دزمار کوشش فراوانی برای رهایی او کرد. پس از آن مشاغل دولتی را ترک گفت و در جامۀ صوفیان به حجاز گریخت و از آن جا رباعی زیر را که بیشتر تذکره نویسان آن را دلیل شاعری وی می دانند، به ابهر فرستاد «بیچاره دلم چو محرم راز نیافت/و اندر قفس جهان هم آواز نیافت ـ در سایۀ زلف خوبرویی گم شد/تاریک شبی بود، کسَش بازنیافت».
دولتمرد ایرانی. وزیر ارسلان و طغرل سلجوقی سوم بود. پیش از پیوستن به دربار ارسلان مدت ها در دیوان های شاهان سلجوقی مناصب مهمی به عهده داشت تا این که پس از درگذشت وزیر کمال الدین ابوشجاع ارزنجانی مقام وزارت یافت و تا پایان پادشاهی ارسلان و پس از مرگ وی تا پایان روزگار جانشین او، طغرل سوم، در این سمت بود. در دورۀ پرآشوب حکومت طغرل سوم، در اصلاح امور بسیار کوشید و حتی پس از اسارت و حبس طغرل در دژ دزمار کوشش فراوانی برای رهایی او کرد. پس از آن مشاغل دولتی را ترک گفت و در جامۀ صوفیان به حجاز گریخت و از آن جا رباعی زیر را که بیشتر تذکره نویسان آن را دلیل شاعری وی می دانند، به ابهر فرستاد «بیچاره دلم چو محرم راز نیافت/و اندر قفس جهان هم آواز نیافت ـ در سایۀ زلف خوبرویی گم شد/تاریک شبی بود، کسَش بازنیافت».