ابهاء

لغت نامه دهخدا

ابهاء. [ اِ ] ( ع مص ) آسوده گردانیدن. ( زوزنی ) ( مصادر بیهقی ). فارغ گردانیدن. ( مصادر بیهقی ). || ابهاء خیل ؛ معطل کردن اسبان. فروگذاشتن اسب را از غزا کردن. || ابهاء بیت ؛ خالی ساختن خانه از متاع. تهی کردن خانه و معطل گذاشتن آن. || ابهاء اِناء؛ خالی و تهی کردن آوند و خنور. || خوبروی شدن. || بدریدن.( تاج المصادر بیهقی ). دریدن خانه موئین و مثل آن.

ابهاء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ بَهْو.

پیشنهاد کاربران

بپرس