ابنه

/~obne/

معنی انگلیسی:
itching in the fundamental, prurience, itching in the fundement

لغت نامه دهخدا

ابنه. [ اِ ن َ ] ( ع اِ ) دختر. بنت. ج ، بنات.

ابنه. [ اُ ن َ ] ( ع اِ ) دُژَک. ( مهذب الاسماء ). گره. عقده. || گره در رسن. || گره در چوب. || دُژَک نی ، یعنی گره آن. || دُژَک ساق ، یعنی قوزک آن. || سر حلقوم اشتر. غلصمه بعیر. || مرداستواررای. || دشمنی. عداوت. اِحن. حِقد.کین. کینه. || وصمت. عیب. آهو. || تباهی. || بیماری ضد طبع. ج ، اُبَن.

فرهنگ فارسی

دختر، بنت، عیب، حقد، کین، کینه، عقده، گره، گره چوب، نام خارش یامرضی درمقعد
۱ - ( اسم ) گره عقده گره در رسن گره در چوب دژک نی یعنی گره آن . ۳ - سر حلقوم شتر. ۴ - ( اسم ) دشمنی عداوت کینه . ۵ - عیب آهو تباهی و صمت . ۶ - بیماری ضد طبع .۷ - یک نوع خارش و بیماری که در مقعد بروز میکند و شخص خواهش مینماید تا مردی را بروی خود کشد تا با او آن کند که با زنان کنند .
دختر

فرهنگ معین

(اُ نِ ) [ ع . ابنة ] ۱ - (اِ. ) عقده ، گره ، گره در رسن ، چوب . ۲ - قوزک ساق . ۳ - عیب ، کینه . ۴ - نام بیماری خارشِ مقعد.

فرهنگ عمید

دختر، بنت.
۱. میل جنسی مرد برای مفعول واقع شدن.
۲. (صفت ) مبتلا به ابنه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اُبنه نوعی بیماری است که از آن به مناسبت در باب حدود سخن گفته شده است.
ابنه بیماری خارش مقعد است که مبتلای آن، خواهان لواط کردن دیگری با او می باشد.
احکام ابنه
اگر به کسی نسبت اُبنه داده شود و عرف این نسبت را نسبت لواط بداند، بر نسبت دهنده حد قذف جاری می شود.

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
بنو (۱۶۴ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

دانشنامه عمومی

اَبِنِه ( ( به فرانسوی: Abéné ) روستایی در کشور سنگال است که در ناحیه زیگینچور واقع شده و طبق سرشماری سال ۲۰۰۲ میلادی، ۱٬۹۳۵ نفر جمعیت داشته است. [ ۱]
عکس ابنه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

اهل نم ، اهل درز ، جندهٔ خایه دار
کتاب کوچه شاملو
خوش پسر. [ خوَش ْ / خُش ْ پ ِ س َ ] ( اِ مرکب ) پسر خوشگل. امرد. پسر زیباروی. ساده :
و در موضع سقاة هر خوش پسری ظریف منظری. . . کمر بر میان بسته. . . ( جهانگشای جوینی ) .
گروهی نشینند با خوش پسر
...
[مشاهده متن کامل]

که ما پاکبازیم و صاحبنظر.
سعدی.
آن خوش پسر برآمد از خانه می کشیده
مایل به اوفتادن چون میوه رسیده.
صائب ( از آنندراج ) .

bottom boy ( n. )
( US gay ) one who enjoys anal intercourse
به نقل از کتاب مدیر مدرسه آل احمد
اُبنه داشتن ( اصطلاح )

بپرس