ابناوی

لغت نامه دهخدا

ابناوی. [ اَ ] ( ص نسبی ) منسوب به ابناء، یعنی اخلاف ایرانیان که با وهزر دیلمی بزمان انوشروان به یمن شدند و بدانجا اقامت گزیدند. رجوع به ابناء شود. ، ( ابن آوی ) ابن آوی. [ اِ ن ُ وا ] ( ع اِ مرکب ) شغال. شگال. کلب برّی. شار. ابووائل. دَاءَلان. تور. ذئب الارمن. توره. ( مهذب الاسماء ). گال. اهمر. چغال. چغّال : پس آن سال بزمین عجم شگال پدید آمد، آن کجاابن آوی خوانند و اندر زمین عجم هرگز آن نبوده بود، بزمین ترکستان بودی. ( تاریخ طبری ترجمه بلعمی ). ج ، بنات آوی.

فرهنگ فارسی

شغال، شگال، بنات آوی جمع
اخلاف ایرانیان

پیشنهاد کاربران

ابن آوی در اصل ابن اواه بوده به معنی بسیار ناله کننده. چون این حیوان در شب ها زیاد زوزه می کشد . اواه در زبان عربی به معنای کسی است که زیاد دعا و ناله می کند.

بپرس