[ویکی نور] اِبْنِ هِشام، ابومحمد جمال الدین عبدالله بن یوسف انصاری، نحوی عصر ممالیک مصر می باشد. اطلاعات ما از زندگی او، به اندازه شهرت و بلندی آوازه وی نیست. نخستین و عمده ترین منبعی که شرح حال او را آورده، ابن حجر عسقلانی است که حدود یک سده پس از وی می زیسته است و منابع کهن پس از او چیزی بر اطلاعات اندک وی نیفزوده اند.
سلسله نسب ابن هشام به قبیله خزرج، از انصار پیامبر(ص)، می رسد و نسبت انصاری وی از همین جاست. وی در قاهره زاده شد و همان جا پرورش یافت. در آن روزگار، الملک الناصر محمد بن قلاوون بر مصر حکم می راند و با پایان یافتن آشوب ها و کشمکش ها و اخراج صلیبیان، مصر امنیت خود را باز یافته و به یکی از بزرگ ترین پایگاه های علم و ادب آن روز تبدیل شده بود. ابن هشام در چنین شرایطی در قاهره به تحصیل علم پرداخت. ابتدا قرائات قرآن، مقدمات صرف و نحو، حدیث و لغت را فراگرفت و سپس نزد استادان بنامی چون عبداللطیف بن مرحَّل، شمس الدین محمد بن سراج، تاج الدین تبریزی و تاج الدین فاکهانی به تکمیل این علوم پرداخت. همچنین از فراگیری شعر و ادب نیز غفلت نورزید و دیوان زُهیر بن ابی سُلمی را نزد ابوحیان غرناطی که از 679ق در مصر اقامت داشت، فراگرفت. علم حدیث را از بدر الدین ابن جماعه آموخت و فقه شافعی را نیز نزد تقی الدین سبکی خواند. ابن هشام از میان همه استادانش به ابن مرحّل علاقه ای خاص داشت و بیشترین دست مایه علمی خود در نحو را از او برگرفت.
از سفرهای احتمالی وی اطلاعی در دست نیست، جز این که، می دانیم وی دوبار حج گزارده است. وی پس از طی مدارج علمی، به تدریس و تألیف روی آورد و در قبه منصوریه به تدریس و تفسیر قرآن مشغول شد و مدتی نیز در شاطبیه احادیثی را که از ابن جماعه شنیده بود، روایت می کرد. از شاگردان معروف او می توان ابن ملاح طرابلسی، ابن ملقن، محمد بن احمد بن نویری، ابراهیم بن محمد بن عنان و فرزندش محب الدین ابن هشام را نام برد.
وی به زودی در نحو شهرتی عظیم به دست آورد و سرآمد همگنان شد و حتی بر استادانش برتری یافت و آثارش در فراسوی مرزهای مصر و شام به دست دانش پژوهان و اندیشمندان افتاد. ابن خلدون از جمله کسانی است که کتاب مغنی وی را در مغرب یافته و به گفته خود از آن بهره ها برده و جامعیت کتاب را دلیل بر مقام ارجمند مؤلف و توان علمی او دانسته است. وی که سخت شیفته آثار ابن هشام شده بود، در ستایش او راه افراط پیمود، چندان که او را از سیبویه نیز برتر خواند.
وی نخست حنفی مذهب بود، سپس به مذهب شافعی روی آورد و چون در مدارس شافعی به مقام شایسته ای نرسید، در 756ق به مذهب حنبلی گرایید تا بتواند در مدارس حنبلیان به مقام استادی دست یابد؛ از همین رو کتاب مختصر خرقی را که لازمه تدریس در این مدارس بود، در مدتی اندک حفظ کرد و بدین سان به مقصود خود نایل آمد. بدین سان ملاحظه می شود که وی نیز همانند سلف خود ابن مالک، در راه رسیدن به مقاصد خویش، از تغییر مذهب ابائی نداشته است.
ابن هشام با استادش ابوحیان غرناطی، دشمنی بسیار داشت. برخی این دشمنی را ناشی از حسادت ابن هشام نسبت به مقام برجسته و بارز ابوحیان می دانند. به گفته شوکانی چون ابوحیان بزرگ ترین نحوی روزگار خود به شمار می رفت، ابن هشام می خواست از راه رقابت و در افتادن با او، برای خود شهرتی کسب کند، اما دشمنی او احتمالاً انگیزه دیگری نیز داشته است و آن این که ابن هشام که سخت شیفته و حامی آثار ابن مالک بود و نسبت به آراء نحوی او تعصب خاصی داشت، نمی توانست انتقادات شدید ابوحیان را نسبت به آراء و آثار ابن مالک تحمل کند و از این رو با وی از در مخالفت و دشمنی درآمد.
سلسله نسب ابن هشام به قبیله خزرج، از انصار پیامبر(ص)، می رسد و نسبت انصاری وی از همین جاست. وی در قاهره زاده شد و همان جا پرورش یافت. در آن روزگار، الملک الناصر محمد بن قلاوون بر مصر حکم می راند و با پایان یافتن آشوب ها و کشمکش ها و اخراج صلیبیان، مصر امنیت خود را باز یافته و به یکی از بزرگ ترین پایگاه های علم و ادب آن روز تبدیل شده بود. ابن هشام در چنین شرایطی در قاهره به تحصیل علم پرداخت. ابتدا قرائات قرآن، مقدمات صرف و نحو، حدیث و لغت را فراگرفت و سپس نزد استادان بنامی چون عبداللطیف بن مرحَّل، شمس الدین محمد بن سراج، تاج الدین تبریزی و تاج الدین فاکهانی به تکمیل این علوم پرداخت. همچنین از فراگیری شعر و ادب نیز غفلت نورزید و دیوان زُهیر بن ابی سُلمی را نزد ابوحیان غرناطی که از 679ق در مصر اقامت داشت، فراگرفت. علم حدیث را از بدر الدین ابن جماعه آموخت و فقه شافعی را نیز نزد تقی الدین سبکی خواند. ابن هشام از میان همه استادانش به ابن مرحّل علاقه ای خاص داشت و بیشترین دست مایه علمی خود در نحو را از او برگرفت.
از سفرهای احتمالی وی اطلاعی در دست نیست، جز این که، می دانیم وی دوبار حج گزارده است. وی پس از طی مدارج علمی، به تدریس و تألیف روی آورد و در قبه منصوریه به تدریس و تفسیر قرآن مشغول شد و مدتی نیز در شاطبیه احادیثی را که از ابن جماعه شنیده بود، روایت می کرد. از شاگردان معروف او می توان ابن ملاح طرابلسی، ابن ملقن، محمد بن احمد بن نویری، ابراهیم بن محمد بن عنان و فرزندش محب الدین ابن هشام را نام برد.
وی به زودی در نحو شهرتی عظیم به دست آورد و سرآمد همگنان شد و حتی بر استادانش برتری یافت و آثارش در فراسوی مرزهای مصر و شام به دست دانش پژوهان و اندیشمندان افتاد. ابن خلدون از جمله کسانی است که کتاب مغنی وی را در مغرب یافته و به گفته خود از آن بهره ها برده و جامعیت کتاب را دلیل بر مقام ارجمند مؤلف و توان علمی او دانسته است. وی که سخت شیفته آثار ابن هشام شده بود، در ستایش او راه افراط پیمود، چندان که او را از سیبویه نیز برتر خواند.
وی نخست حنفی مذهب بود، سپس به مذهب شافعی روی آورد و چون در مدارس شافعی به مقام شایسته ای نرسید، در 756ق به مذهب حنبلی گرایید تا بتواند در مدارس حنبلیان به مقام استادی دست یابد؛ از همین رو کتاب مختصر خرقی را که لازمه تدریس در این مدارس بود، در مدتی اندک حفظ کرد و بدین سان به مقصود خود نایل آمد. بدین سان ملاحظه می شود که وی نیز همانند سلف خود ابن مالک، در راه رسیدن به مقاصد خویش، از تغییر مذهب ابائی نداشته است.
ابن هشام با استادش ابوحیان غرناطی، دشمنی بسیار داشت. برخی این دشمنی را ناشی از حسادت ابن هشام نسبت به مقام برجسته و بارز ابوحیان می دانند. به گفته شوکانی چون ابوحیان بزرگ ترین نحوی روزگار خود به شمار می رفت، ابن هشام می خواست از راه رقابت و در افتادن با او، برای خود شهرتی کسب کند، اما دشمنی او احتمالاً انگیزه دیگری نیز داشته است و آن این که ابن هشام که سخت شیفته و حامی آثار ابن مالک بود و نسبت به آراء نحوی او تعصب خاصی داشت، نمی توانست انتقادات شدید ابوحیان را نسبت به آراء و آثار ابن مالک تحمل کند و از این رو با وی از در مخالفت و دشمنی درآمد.
wikinoor: ابن_هشام،_عبدالله_بن_یوسف
[ویکی فقه] ابن هشام، ابومحمد جمال الدین عبدالله بن یوسف انصاری، نحوی عصر ممالیک مصر می باشد.
اطلاعات ما از زندگی او، به اندازه شهرت و بلندی آوازه وی نیست. نخستین و عمده ترین منبعی که شرح حال او را آورده، ابن حجر عسقلانی است که حدود یک سده پس از وی می زیسته است و منابع کهن پس از او چیزی بر اطلاعات اندک وی نیفزوده اند.سلسله نسب ابن هشام به قبیله خزرج، از انصار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم، می رسد و نسبت انصاری وی از همین جاست. وی در قاهره زاده شد و همانجا پرورش یافت.
به دنبال تحصیل علم
در آن روزگار، الملک الناصر محمد بن قلاوون بر مصر حکم می راند و با پایان یافتن آشوب ها و کشمکش ها و اخراج صلیبیان، مصر امنیت خود را باز یافته و به یکی از بزرگ ترین پایگاه های علم و ادب آن روز تبدیل شده بود. ابن هشام در چنین شرایطی در قاهره به تحصیل علم پرداخت. ابتدا قرائات قرآن، مقدمات صرف و نحو، حدیث و لغت را فراگرفت و سپس نزد استادان بنامی چون عبداللطیف بن مرحل، شمس الدین محمد بن سراج، تاج الدین تبریزی و تاج الدین فاکهانی به تکمیل این علوم پرداخت. همچنین از فراگیری شعر و ادب نیز غفلت نورزید و دیوان زهیر بن ابی سلمی را نزد ابوحیان غرناطی که از ۶۷۹ ق در مصر اقامت داشت، فراگرفت. علم حدیث را از بدرالدین ابن جماعه آموخت و فقه شافعی را نیز نزد تقی الدین سبکی خواند. ابن هشام از میان همه استادانش به ابن مرحل علاقه ای خاص داشت و بیشترین دست مایه علمی خود در نحو را از او برگرفت.
شاگردان
از سفرهای احتمالی وی اطلاعی در دست نیست، جز این که، می دانیم وی دوبار حج گزارده است. وی پس از طی مدارج علمی، به تدریس و تالیف روی آورد و در قبه منصوریه به تدریس و تفسیر قرآن مشغول شد و مدتی نیز در شاطبیه احادیثی را که از ابن جماعه شنیده بود، روایت می کرد. از شاگردان معروف او می توان ابن ملاح طرابلسی، ابن ملقن، محمد بن احمد بن نویری، ابراهیم بن محمد بن عنان و فرزندش محب الدین ابن هشام را نام برد.
شهرت علمی
...
اطلاعات ما از زندگی او، به اندازه شهرت و بلندی آوازه وی نیست. نخستین و عمده ترین منبعی که شرح حال او را آورده، ابن حجر عسقلانی است که حدود یک سده پس از وی می زیسته است و منابع کهن پس از او چیزی بر اطلاعات اندک وی نیفزوده اند.سلسله نسب ابن هشام به قبیله خزرج، از انصار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم، می رسد و نسبت انصاری وی از همین جاست. وی در قاهره زاده شد و همانجا پرورش یافت.
به دنبال تحصیل علم
در آن روزگار، الملک الناصر محمد بن قلاوون بر مصر حکم می راند و با پایان یافتن آشوب ها و کشمکش ها و اخراج صلیبیان، مصر امنیت خود را باز یافته و به یکی از بزرگ ترین پایگاه های علم و ادب آن روز تبدیل شده بود. ابن هشام در چنین شرایطی در قاهره به تحصیل علم پرداخت. ابتدا قرائات قرآن، مقدمات صرف و نحو، حدیث و لغت را فراگرفت و سپس نزد استادان بنامی چون عبداللطیف بن مرحل، شمس الدین محمد بن سراج، تاج الدین تبریزی و تاج الدین فاکهانی به تکمیل این علوم پرداخت. همچنین از فراگیری شعر و ادب نیز غفلت نورزید و دیوان زهیر بن ابی سلمی را نزد ابوحیان غرناطی که از ۶۷۹ ق در مصر اقامت داشت، فراگرفت. علم حدیث را از بدرالدین ابن جماعه آموخت و فقه شافعی را نیز نزد تقی الدین سبکی خواند. ابن هشام از میان همه استادانش به ابن مرحل علاقه ای خاص داشت و بیشترین دست مایه علمی خود در نحو را از او برگرفت.
شاگردان
از سفرهای احتمالی وی اطلاعی در دست نیست، جز این که، می دانیم وی دوبار حج گزارده است. وی پس از طی مدارج علمی، به تدریس و تالیف روی آورد و در قبه منصوریه به تدریس و تفسیر قرآن مشغول شد و مدتی نیز در شاطبیه احادیثی را که از ابن جماعه شنیده بود، روایت می کرد. از شاگردان معروف او می توان ابن ملاح طرابلسی، ابن ملقن، محمد بن احمد بن نویری، ابراهیم بن محمد بن عنان و فرزندش محب الدین ابن هشام را نام برد.
شهرت علمی
...
wikifeqh: ابن_هشام_عبد_الله_بن_یوسف