ابن هبیره

لغت نامه دهخدا

ابن هبیره. [ اِ ن ُهَُ ب َ رَ ] ( اِخ ) ابوالمثنی عمربن هبیره فزاری. یکی از امرای جیش ، بزمان بنی امیّه. در سال 96 و 97 هَ. ق. از راه دریا به قصد تصرف قسطنطنیه به بیزنطیه شد و به سال 97 آن شهر را محاصره کرد و بتسخیر آن توفیق نیافت و بازگشت و در سال 100 از دست عمربن عبدالعزیز والی عراق شد و بار دیگر در سنه 102 بروم حمله برد و بروزگار یزید ولایت عراق و خراسان یافت و به سال 105 یا 106 در خلافت هشام بن عبدالملک معزول گشت.

ابن هبیره. [ اِ ن ُ هَُ ب َ رَ ] ( اِخ ) محمد الأسدی ، مکنی به ابوسعید. یکی از علمای نحو و لغت.

ابن هبیره. [ اِ ن ُ هَُ ب َ رَ ] ( اِخ ) عزالدین محمدبن یحیی ، فرزند ابن هبیره عون الدین ابوالمظفر یحیی بن محمدبن هبیره. در حیات پدر نیابت او داشت و پس از مرگ یحیی در وزارت مستقل گردید و وزارت او دیر نکشید و معزول و محبوس گشت.

ابن هبیره. [ اِ ن ُ هَُ ب َ رَ ]( اِخ ) عون الدین ابوالمظفر یحیی بن محمدبن هبیرةبن سعد. مولد او در قریه ای از بلاد عراق از اعمال دجیل موسوم به بنی اوقر است و آن قریه را دور عرمانیا و دورالوزیر نیز گویند بمناسبت انتساب به ابن هبیره وزیر.پدر او سپاهی بود و ابن هبیره در اوان صِبا به بغداد شد و بتحصیل علم و مجالست فقها و ادبا پرداخت و استماع حدیث کرد و از هر فن طرفی بربست و نزد ابومنصورجوالیقی و علی ابی الحسین محمدبن محمد الفراء و شیخ ابوعبداﷲ محمدبن یحیی الزبیدی واعظ و ابوعثمان اسماعیل بن محمدبن قیله اصفهانی و ابوالقاسم هبةالدین محمدبن حسین کاتب تلمذ کرد و از امام مقتفی لأمراﷲ روایت شنود و خلق بسیاری از ابن هبیره روایت آرند از جمله حافظ ابوالفرج بن جوزی. ابن هبیره در اول امر متولّی اشراف اقرحه غربیه بود و پس از آن منصب اشراف مخزن داشت و طولی نکشید که کتابت دیوان زمام بدو محول کردند و آن به سال 542 هَ. ق. بود و پس از وقعه طویل که در تواریخ مسطور است بمقام وزارت خلیفه مقتفی باﷲ رسید و لقب او پیش از این مقام جلال الدین بود و عون الدین لقبی بود که در وزارت بدو دادند و او مردی عالم و فاضل و صاحب رأی صائب و سریره صالحه بود و اعمال او در ایام ولایت گواه کفایت و حسن مناصحت اوست. او اهل علم را اکرام میکرد و فضلاء هر فن در مجلس او گرد می آمدند و حدیث بر او و بر شیوخ دیگر در حضور اوخوانده میشد و مباحثات مفیده میان آنان درمی پیوست. او را تألیفات بسیار است ، از جمله : کتاب الأفصاح عن شرح معانی الصحاح که مشتمل بر نوزده کتاب است و آن شرح جمع بین صحیحین و کشف حکم نبویّه آن است. کتاب المقتصد و این کتاب را شرحی مستوفی است از ابومحمدبن الخشاب نحوی مشهور در چهار مجلد و نیز او راست اختصارکتاب اصلاح المنطق ابن سکیت. و کتاب العبادات در فقه بر مذهب امام احمد و ارجوزه ای در مقصور و ممدود و ارجوزه ای در علم خط و غیرها. و در شرح حال او بگفته ابن خلکان کتابی به نام سیرةالوزیر کرده اند. و آنگاه که مقتفی در سال 555 درگذشت ابن هبیره بر مقام خویش اطمینان نداشت لکن مستنجد او را در وزارت باقی گذاشت و تا آخر عمر در آن مقام ببود. وفات او در جمادی الاولی 560 بوده است و گویند طبیب او بدو شربتی مسموم داد.و پسر وی عزالدین محمد در حیات پدر نیابت او داشت. و در ابن خلکان حکایت کوچکی در ذیل ترجمه ابن هبیره می آید و چون نماینده اخلاق عربی است ذکر آن زائد نمی نماید: در سال 553 لأمراﷲ بحفظ بغداد قیام کرد و دراین وقت ابن هبیره کفایتی بی نظیر از خویش بروز داد و از جانب مقتفی منادی کردند که هر مجروحی را پنج دینار صلت دهند و مجروحین نزد وزیر می آمدند و صلت میگرفتند یکی از آنان را جراحتی خرد بود وزیر گفت بر این جراحت صلتی واجب نیاید، مجروح بجنگ بازگشت و زخمی بر شکم او رسید که رودگانی او فروریخت و بدان حال نزدوزیر بازگشت و گفت یا مولانا الوزیر یرضیک هذا! ابن هبیره بخندید و بصلت او امر داد و طبیبی بمعالجت او بگماشت. ابن هبیره را جماعتی از اماثل شعراء عصر مدح گفته اند از جمله ابوالفوارس حیص بیص و محمدبن بختیار ابله و ابوالفتح محمدبن عبداﷲ سبط ابن التعاویذی.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

یکی از علمای نحو و لغت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِبْنِ هُبَیْره، ابوالمظفر عون الدین یحیی بن محمد بن هبیرۀ شیبانی، (۴۹۹-۵۶۰ق/۱۱۰۶-۱۱۶۵م) ادیب، محدث، فقیه حنبلی و وزیر دو تن از خلفای عباسی است.
اگرچه در تبارنامۀ مفصلی نسب او را به بنی بکر بن وائل، از اعراب عدنانی، رسانده اند، اما نویسندگان بعدی غالباً آن را بر ساختۀ دوران وزارت وی دانسته اند. ابن هبیره در روستایی به نام «دور بنی اوقر»،(که بعدها به «دورالوزیر عون الدین» شهرت یافت)، از توابع دُجیل عراق ، زاده شد. پدرش که کشاورز و به روایتی مردی سپاهی بود، او را در کودکی برای تحصیل به بغداد فرستاد و گویا اندکی بعد که هنوز ابن هبیره کودک بود، درگذشت و پس از آن ابن هبیره روزگار را با سختی و تنگدستی می گذرانید و به کارهای مختلف می پرداخت. با این همه به تحصیل علم همت گماشت.ابن هبیره سرانجام در بغداد بر اثر بیماری درگذشت و احتمالاً وی را مسموم کردند و در مدرسه ای که خود برای حنبلیان بنیاد نهاده بود، دفن شد.
← فرزندان
فقه را نزد کسانی چون ابوبکر دینوری و ابوالحسین محمد فرّاء فرا گرفت، از ابومنصور جوالیقی ادب آموخت و نزد ابوعثمان اسماعیل بن محمد بن قیلۀ اصفهانی و ابوالقاسم هبه اللـه بن محمد بن حسین کاتب حدیث خواند و مدتی نیز مصاحبت ابوعبداللـه محمد بن یحیی بن علی زبیدی واعظ را برگزید. همچنین از کسانی چون ابوغالب بن بنا، ابوبکر محمد بن عبدالباقی انصاری، عبدالوهاب انماطی، ابوعثمان ابن مله و ابن زاغونی حدیث شنید. و به روایتی از ابوطالب علوی محمد بن محمد حسنی، نقیب طالبیان بصره، بخش هایی از السنن ابی داوود را فرا گرفت و با اجازۀ او آن را روایت کرد.
شاگردان
عالمان و فقیهان متعددی از ابن هبیره فقه و حدیث و ادب آموخته اند که مشهورترین اینان ابوالفرج عبدالرحمن ابن جوزی است که از وی با عنوان «شیخ» خود یاد کرده است. ابن جوزی یکی از نخستین گزارشگران زندگی ابن هبیره است و روایات او در این باب معتبرترین مأخذ احوال وزیر به شمار می رود و نویسندگان و محققان بعدی عمدتاً از روایات ابن جوزی استفاده کرده اند. افزون بر وی، ابن مارستانیه نیز در شرح حال این وزیر عباسی، اثری با عنوان سیره الوزیر ابن هبیره تألیف کرده است و به نظر می رسد که ابن رجب و ابن خلکان در شرح زندگانی ابن هبیره از آن سود برده باشند. ابن جوزی همچنین بهره هایی علمی را که از ابن هبیره برگرفته، در کتاب المقتبس فی الفوائد العونیه خود منعکس کرده است. وی گزیده ای از مطالب الافصاح استاد را در کتاب محض المحض آورده است. او چندان به استاد نزدیک بوده که چون ابن هبیره درگذشت، این شاگرد وفادار عهده دار غسل او شد.
فعالیت ها
...

پیشنهاد کاربران

بپرس