[ویکی نور] ابن ندیم، ابوالفرج محمد بن ابی یعقوب اسحاق بن محمد بن اسحاق، کتاب شناس، فهرست نگار و محقق بغدادی سده 4ق و نویسنده اثر معروف «الفهرست» می باشد.
در مورد تاریخ تولد وی، گزارشی که خود او در الفهرست (ص 295) درباره ملاقاتش با فقیه خارجی، ابوبکر بردعی در 340ق به دست داده، تا حدودی راهگشاست. باتوجه به اطلاعاتی که ابن ندیم از آثار و عقاید بردعی در این دیدار گردآوری کرده، می توان دریافت که وی در زمان ملاقات، از بلوغ علمی برخوردار بوده است. دیدار ابن ندیم از کتابخانه علی بن احمد عمرانی (د 344ق) نیز در این باره قابل تأمل است.
درباره خاستگاه وی نمی توان به قطع سخن گفت، اما با توجه به این که وی در نسبت یا وابستگی خود به قبیله ای از قبایل عرب در الفهرست مطلبی نیاورده، می توان گفت که احتمالاً عرب نبوده است. همچنین شواهدی چون نپرداختن وی به ادیان ایرانی در بخش مربوط به مذاهب و ادیان الفهرست و نیز مطالبی که در صفحات 239-240 آن آورده است، می تواند احتمال ایرانی نبودن وی را تقویت کند. از سوی دیگر، علاقه او به علوم اوائل و دوستی وی با عالمان مسیحی بغداد و شناخت درخور ستایش او از وضعیت بین النهرین، پیش از اسلام، شاید بتواند شاهدی برای انتساب او به اقوامی باشد که قبل از ظهور اسلام در بین النهرین ساکن بودند، چنان که نام پدر و نیایش- اسحاق - و کنیه های خود او و پدرش- ابوالفرج و ابویعقوب- به این احتمال قوت می بخشد.
در مورد شغل وی، گرچه یاقوت احتمال داده که او ورّاق بوده است و برخی منابع دیگر ظاهراً او را به عنوان ورّاق می شناخته اند، اما در خود کتاب الفهرست، در این باره، ناهمگونی به چشم می خورد: در بسیاری از موارد می توان «وراق» را مربوط به پدر و در برخی از موارد مربوط به خود وی دانست. به هر روی، دلیل استواری بر وراق بودن او در دست نیست، هر چند برخی از خاورشناسان، چون داج و کرمر احتمال داده اند که پدر و فرزند هر دو وراق بوده باشند.
با این همه، وی با فن وراقی آشنا بوده است، چنان که بخشی از کتاب «الاوصاف و التشبیهات» وی، به کتابت و ادوات آن اختصاص داشته است. ظاهراً اطلاعات او را در این زمینه، باید مأخوذ از پدرش دانست.
در مورد تحصیلات و استادان او نیز اطلاعات اندکی در دست است، زیرا بعید نیست مشایخی که وی سخنان شان را بدون واسطه در الفهرست نقل کرده، در واقع استاد وی نباشند و وی، تنها برای تکمیل کتاب خود از گفته های آنان بهره برده باشد. در میان این مشایخ، می توان از سری بن احمد کندی، ابوعلی بن سوار کاتب، ابوالحسن علی بن هارون بن علی بن هارون بن علی بن یحیی از آل منجم، ابوالفتح ابن نحوی، ابودلف ینبوعی، ابوالخیر ابن خمار و مهم تر از همه، ابوسعید سیرافی، ابوسلیمان منطقی سجستانی، ابوالفرج اصفهانی، ابوعبیدالله مرزبانی و احتمالاً یحیی بن عدی نام برد. ابن حجر نیز در میان مشایخ وی اسماعیل صفار، از محدثان مشهور بغداد را نام برده که مأخذ آن دانسته نیست.
در مورد تاریخ تولد وی، گزارشی که خود او در الفهرست (ص 295) درباره ملاقاتش با فقیه خارجی، ابوبکر بردعی در 340ق به دست داده، تا حدودی راهگشاست. باتوجه به اطلاعاتی که ابن ندیم از آثار و عقاید بردعی در این دیدار گردآوری کرده، می توان دریافت که وی در زمان ملاقات، از بلوغ علمی برخوردار بوده است. دیدار ابن ندیم از کتابخانه علی بن احمد عمرانی (د 344ق) نیز در این باره قابل تأمل است.
درباره خاستگاه وی نمی توان به قطع سخن گفت، اما با توجه به این که وی در نسبت یا وابستگی خود به قبیله ای از قبایل عرب در الفهرست مطلبی نیاورده، می توان گفت که احتمالاً عرب نبوده است. همچنین شواهدی چون نپرداختن وی به ادیان ایرانی در بخش مربوط به مذاهب و ادیان الفهرست و نیز مطالبی که در صفحات 239-240 آن آورده است، می تواند احتمال ایرانی نبودن وی را تقویت کند. از سوی دیگر، علاقه او به علوم اوائل و دوستی وی با عالمان مسیحی بغداد و شناخت درخور ستایش او از وضعیت بین النهرین، پیش از اسلام، شاید بتواند شاهدی برای انتساب او به اقوامی باشد که قبل از ظهور اسلام در بین النهرین ساکن بودند، چنان که نام پدر و نیایش- اسحاق - و کنیه های خود او و پدرش- ابوالفرج و ابویعقوب- به این احتمال قوت می بخشد.
در مورد شغل وی، گرچه یاقوت احتمال داده که او ورّاق بوده است و برخی منابع دیگر ظاهراً او را به عنوان ورّاق می شناخته اند، اما در خود کتاب الفهرست، در این باره، ناهمگونی به چشم می خورد: در بسیاری از موارد می توان «وراق» را مربوط به پدر و در برخی از موارد مربوط به خود وی دانست. به هر روی، دلیل استواری بر وراق بودن او در دست نیست، هر چند برخی از خاورشناسان، چون داج و کرمر احتمال داده اند که پدر و فرزند هر دو وراق بوده باشند.
با این همه، وی با فن وراقی آشنا بوده است، چنان که بخشی از کتاب «الاوصاف و التشبیهات» وی، به کتابت و ادوات آن اختصاص داشته است. ظاهراً اطلاعات او را در این زمینه، باید مأخوذ از پدرش دانست.
در مورد تحصیلات و استادان او نیز اطلاعات اندکی در دست است، زیرا بعید نیست مشایخی که وی سخنان شان را بدون واسطه در الفهرست نقل کرده، در واقع استاد وی نباشند و وی، تنها برای تکمیل کتاب خود از گفته های آنان بهره برده باشد. در میان این مشایخ، می توان از سری بن احمد کندی، ابوعلی بن سوار کاتب، ابوالحسن علی بن هارون بن علی بن هارون بن علی بن یحیی از آل منجم، ابوالفتح ابن نحوی، ابودلف ینبوعی، ابوالخیر ابن خمار و مهم تر از همه، ابوسعید سیرافی، ابوسلیمان منطقی سجستانی، ابوالفرج اصفهانی، ابوعبیدالله مرزبانی و احتمالاً یحیی بن عدی نام برد. ابن حجر نیز در میان مشایخ وی اسماعیل صفار، از محدثان مشهور بغداد را نام برده که مأخذ آن دانسته نیست.
wikinoor: ابن_ندیم،_محمد_بن_اسحاق