ابن مفرغ
لغت نامه دهخدا
یغسل الماء مافعلت و قولی
راسخ فیک فی العظام البوالی.
و معنی آنکه این آلودگی به آب شسته شود و آنچه من درباره تو گفتم در استخوانهای پوسیده تو نیز برجای ماند. و در تاریخ سیستان آمده است : عباد بسیستان آمد و هر روز پنج شنبه مظالم کردی و هر حاجتی که از او بخواستندی تمام کردی و عطادادی و نیکوئی کردی بمردمان و این خبر از پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله هر پنجشنبه روایت کردی اَللهم بارِک لاُمّتی فی بکورها و اجعل ذلِک َ یوم َالخمیس. پس این جا خلیفتی بپای کرد و خود برفت و بکابل شد و از آنجابه قندهار شد و سپاه هند پیش آمدند و حربی سخت کردند آخر ایزد تعالی مسلمانان را ظفر داد و عباد آنروز بر استری حرب همی کرد بنفس خویش. و زهیربن ذویب العدوی حرب کرد آنجا آنروز چنانک رستم بروزگار خویش همی کرد و خانه ای پرزر یافتند و غنایمی بزرگ به دست مسلمانان آمد، و ابن مفرغ آنجا بود با ایشان بدین غزا، همه روز عباد را و زیاد را هجو همی کردی چنین که این زمان یاد کنیم :
و اشهد ان اُمّک لم تُباشربیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید