[ویکی نور] اِبْن مِطْران، ابونصر موفق الدین اسعد بن ابی الفتح الیاس بن جرجیس المطران، پزشک و داروشناس مسیحی تبار سده 6ق است. از زندگی او پیش از آغاز طبابتش اطلاع چندانی در دست نیست. ابن جوزی که اثر او قدیمی ترین منبع ما درباره ابن مطران است، اشاره ای به این دوره از زندگی او نکرده است. مبسوطترین آگاهی ها درباره فعالیت علمی او و پدرش را در اثر ابن ابی اصیبعه می توان یافت که خود در تألیف کتابش از آثار ابن مطران بسیار بهره برده است.
الیاس پدر موفق الدین، در طلب علم، سفرهای بسیار می کرد و مدتی نیز برای فراگیری مبانی مسیحیت و مذاهب آن به روم رفت. اما به نظر می رسد که لقب «مطران» از آن جرجیس، پدر الیاس بوده که احتمالاً منصبی کلیسایی داشته است. الیاس چون به عراق آمد، ملازمت امین الدوله ابن تلمیذ، پزشک مشهور را اختیار کرد و کتاب های بسیار نزد او خواند تا خود به طب مشهور شد. وی سرانجام در دمشق اقامت گزید و تا هنگام مرگ در همان جا به طبابت روزگار می گذرانید.
موفق الدین در دمشق زاده شد و هم آن جا رشد یافت. از نام استادان او جز مهذب الدین ابن نقاش طبیب، آگاهی نداریم، اما می توان حدس زد که وی پیش از همه، نزد پدرش به تحصیل پرداخته است. این که گفته اند نحو، لغت و ادب عرب را نزد شیخ تاج الدین زید بن حسن کندی فراگرفت، باید مربوط به دوران میان سالی او باشد که در خدمت صلاح الدین ایوبی می زیست. دانسته نیست که ابن مطران چگونه به صلاح الدین پیوست، ولی نزد او جایگاهی بلند یافت و سلطان ایوبی که همواره در پیکار با صلیبیان روزگار می گذرانید، پیوسته ابن مطران را با خود به سفر می برد و طبیب را از عطایای کلان خود بهره مند می کرد. ابن مطران به سبب طبابت برای امرای دولت و رقابت این امرا که در اعطای مال و تقرب بدو بر یکدیگر پیشی می جستند، چندان کارش بالا گرفت که سخن از وزارتش رفت، چنان که از بیان ابی ابی اصیبعه به نقل از قفطی برمی آید، در همین روزگار بود که ابن مطران به تشویق و توسط صلاح الدین مسلمان شد و سلطان ایوبی، جوزه (جوره) کنیز مورد علاقه همسر خود را به زنی به ابن مطران داد. بنابراین، اشاره ابن ابی اصیبعه به تاریخ سرودن قصیده ای از سوی ابن عامری شاعر، در ستایش ابن مطران، پس از گرویدن او به اسلام در 585ق یعنی دو سال پیش از مرگش، نباید درست باشد.
ابن مطران گذشته از آن که طبیب خاص سلطان به شمار می رفت، در بیمارستان نوری دمشق نیز به تدریس طب و مداوای بیماران می پرداخت و شاگردان بسیار داشت. برجسته ترین شاگرد او، مهذب الدین دخوار بود که در بسیاری از جنگ های صلاح الدین، استاد خود را همراهی می کرد و از روش معالجه ابن مطران در بیمارستان مذکور داستان ها نقل کرده است. ابن مطران سرانجام در 587ق در دمشق درگذشت. پیکرش را در قاسیون به خاک سپردند و همسرش جوزه مقبره ای برای او ساخت و مسجدی در کنار آن بنا کرد. آن مقبره در ایام ابن جوزی که خود در 603ق جوزه را در شام دیده بود، به تربت جوزه شهرت داشت. مرگ ابن مطران را در 588ق نیز نوشته اند. از او فرزندی برجای نماند. به گفته ابن ابی اصیبعه او دو برادر داشت که هر دو پزشک بودند.
ابن مطران مردی هوشمند و به رغم ملازمت سلطان در سفر و حضر، بسی پرکار بود. ابن ابی اصیبعه او را پیشوای حکیمان و یگانه عالمان خوانده و در طب نظری و عملی از اهل زمان، برتر دانسته است. او نسبت به شاگردان خود و طالبان طب و حکمت عنایت بسیار داشت و آنان را از عطایا و یاری های خود بی نصیب نمی گذاشت. همچنین به عیادت بیماران تنگدست می رفت و نیکی ها می کرد. از داستان هایی که درباره او گفته اند، برمی آید که مروت و جوانمردی بسیار داشته و از تقرب خود نزد سلطان ایوبی برای رفع نیازهای مردم استفاده می کرده است. با این همه، نسبت به بزرگان دولت و سلطان پرهیبتی چون صلاح الدین، تکبر و بزرگ منشی نشان می داد. ابن جوزی و ابن فرات او را شیعی و دوستدار اهل بیت(ع) خوانده اند. البته این انتساب با ملازمت سلطانی شیعه ستیز چون صلاح الدین ایوبی ناسازگار است. اما ابن عُنَین، شاعر بدزبان و هجاگوی که ابن مطران بارها سلطان را به تبعید او تشویق کرده بود، در ابیاتی او را رافضی خوانده و غلام زیبارویش به نام عمر را سبب مسلمان شدنش دانسته است. ابن مطران همچنین با صوفیان معاشر بود و در سماع صوفیه شرکت می جست.
یکی از برجسته ترین صفات ابن مطران، علاقه شدید او به مطالعه و گردآوردن کتاب بود. چنان که گفته اند همواره کتابی در آستین داشت و در اوقات فراغت، حتی در دستگاه سلطان به خواندن می پرداخت. او خود کتاب های بسیار استنساخ کرده بود که ابن ابی اصیبعه برخی از آن ها را دیده و درستی کتابت، خط و اعراب آن را ستوده است. گذشته از آن 3 نساخ به خدمت گرفته بود که همواره مشغول استنساخ کتاب برای او بودند. از این رو هنگامی که درگذشت، حدود 10 هزار جلد کتاب طبی و غیر طبی برجای نهاد که همه فروخته شد.
الیاس پدر موفق الدین، در طلب علم، سفرهای بسیار می کرد و مدتی نیز برای فراگیری مبانی مسیحیت و مذاهب آن به روم رفت. اما به نظر می رسد که لقب «مطران» از آن جرجیس، پدر الیاس بوده که احتمالاً منصبی کلیسایی داشته است. الیاس چون به عراق آمد، ملازمت امین الدوله ابن تلمیذ، پزشک مشهور را اختیار کرد و کتاب های بسیار نزد او خواند تا خود به طب مشهور شد. وی سرانجام در دمشق اقامت گزید و تا هنگام مرگ در همان جا به طبابت روزگار می گذرانید.
موفق الدین در دمشق زاده شد و هم آن جا رشد یافت. از نام استادان او جز مهذب الدین ابن نقاش طبیب، آگاهی نداریم، اما می توان حدس زد که وی پیش از همه، نزد پدرش به تحصیل پرداخته است. این که گفته اند نحو، لغت و ادب عرب را نزد شیخ تاج الدین زید بن حسن کندی فراگرفت، باید مربوط به دوران میان سالی او باشد که در خدمت صلاح الدین ایوبی می زیست. دانسته نیست که ابن مطران چگونه به صلاح الدین پیوست، ولی نزد او جایگاهی بلند یافت و سلطان ایوبی که همواره در پیکار با صلیبیان روزگار می گذرانید، پیوسته ابن مطران را با خود به سفر می برد و طبیب را از عطایای کلان خود بهره مند می کرد. ابن مطران به سبب طبابت برای امرای دولت و رقابت این امرا که در اعطای مال و تقرب بدو بر یکدیگر پیشی می جستند، چندان کارش بالا گرفت که سخن از وزارتش رفت، چنان که از بیان ابی ابی اصیبعه به نقل از قفطی برمی آید، در همین روزگار بود که ابن مطران به تشویق و توسط صلاح الدین مسلمان شد و سلطان ایوبی، جوزه (جوره) کنیز مورد علاقه همسر خود را به زنی به ابن مطران داد. بنابراین، اشاره ابن ابی اصیبعه به تاریخ سرودن قصیده ای از سوی ابن عامری شاعر، در ستایش ابن مطران، پس از گرویدن او به اسلام در 585ق یعنی دو سال پیش از مرگش، نباید درست باشد.
ابن مطران گذشته از آن که طبیب خاص سلطان به شمار می رفت، در بیمارستان نوری دمشق نیز به تدریس طب و مداوای بیماران می پرداخت و شاگردان بسیار داشت. برجسته ترین شاگرد او، مهذب الدین دخوار بود که در بسیاری از جنگ های صلاح الدین، استاد خود را همراهی می کرد و از روش معالجه ابن مطران در بیمارستان مذکور داستان ها نقل کرده است. ابن مطران سرانجام در 587ق در دمشق درگذشت. پیکرش را در قاسیون به خاک سپردند و همسرش جوزه مقبره ای برای او ساخت و مسجدی در کنار آن بنا کرد. آن مقبره در ایام ابن جوزی که خود در 603ق جوزه را در شام دیده بود، به تربت جوزه شهرت داشت. مرگ ابن مطران را در 588ق نیز نوشته اند. از او فرزندی برجای نماند. به گفته ابن ابی اصیبعه او دو برادر داشت که هر دو پزشک بودند.
ابن مطران مردی هوشمند و به رغم ملازمت سلطان در سفر و حضر، بسی پرکار بود. ابن ابی اصیبعه او را پیشوای حکیمان و یگانه عالمان خوانده و در طب نظری و عملی از اهل زمان، برتر دانسته است. او نسبت به شاگردان خود و طالبان طب و حکمت عنایت بسیار داشت و آنان را از عطایا و یاری های خود بی نصیب نمی گذاشت. همچنین به عیادت بیماران تنگدست می رفت و نیکی ها می کرد. از داستان هایی که درباره او گفته اند، برمی آید که مروت و جوانمردی بسیار داشته و از تقرب خود نزد سلطان ایوبی برای رفع نیازهای مردم استفاده می کرده است. با این همه، نسبت به بزرگان دولت و سلطان پرهیبتی چون صلاح الدین، تکبر و بزرگ منشی نشان می داد. ابن جوزی و ابن فرات او را شیعی و دوستدار اهل بیت(ع) خوانده اند. البته این انتساب با ملازمت سلطانی شیعه ستیز چون صلاح الدین ایوبی ناسازگار است. اما ابن عُنَین، شاعر بدزبان و هجاگوی که ابن مطران بارها سلطان را به تبعید او تشویق کرده بود، در ابیاتی او را رافضی خوانده و غلام زیبارویش به نام عمر را سبب مسلمان شدنش دانسته است. ابن مطران همچنین با صوفیان معاشر بود و در سماع صوفیه شرکت می جست.
یکی از برجسته ترین صفات ابن مطران، علاقه شدید او به مطالعه و گردآوردن کتاب بود. چنان که گفته اند همواره کتابی در آستین داشت و در اوقات فراغت، حتی در دستگاه سلطان به خواندن می پرداخت. او خود کتاب های بسیار استنساخ کرده بود که ابن ابی اصیبعه برخی از آن ها را دیده و درستی کتابت، خط و اعراب آن را ستوده است. گذشته از آن 3 نساخ به خدمت گرفته بود که همواره مشغول استنساخ کتاب برای او بودند. از این رو هنگامی که درگذشت، حدود 10 هزار جلد کتاب طبی و غیر طبی برجای نهاد که همه فروخته شد.
wikinoor: ابن_مطران،_اسعد_بن_الیاس