[ویکی نور] شمس الدین، ابوعبدالله محمد بن ابی بکر بن ایوب، مشهور به ابن قیم جوزی (751-691ق - 1292 تا 1350 م)، دانشمند حنبلی که به سبب کثرت تألیفات در زمینه های گوناگون شهرت یافته است. وی یک سال پس از رانده شدن صلیبیان از دیار اسلام به دنیا آمد و در خانواده ای مذهبی پرورش یافت.پدرش مسئول مدرسه "جوزیه" بود و بسیاری انتساب او را به جوزی از همین روی دانسته اند. پدرش با آراء و آثار حنبلیان آشنا بوده و احتمال دارد که این آگاهیها در کودکی به فرزندش رسیده باشد، زیرا او را یکی از استادان ابن قیم دانسته اند.از زندگی ابن قیم و اینکه چگونه به بلوغ فکری رسیده است، اطلاعی در دست نیست. شاگردان او چون" ابن کثیر" و" ابن رجب " که از احوال و آثار وی یاد کرده اند، گویا به جزئیات احوال ابن قیم در سالهای کودکی و نوجوانی آشنایی نداشته و بیشتر به هویت و شخصیت دینی و علمی او در روزگار پختگی و بلوغ فکری اشاره کرده اند.
گویی زندگی فرهنگی او از روزگاری شروع شده که دست ارادت به دامن " تقی الدین ابن تیمیة" معروف زده است.ابن قیم در نزد دانشمندان زیادی چون "شهاب نابلسی"، " تقی الدین سلیمان"، " ابوبکر بن عبدالدائم"، "عیسی مطعم"، " اسماعیل بن مکتوم" و " فاطمة بنت جوهر" دانش آموخت، ادبیات را نزد ابوالفتح بعلی و مجد الدین تونسی و فقه و اصول را از صفی الدین هندی و ابن تیمیة و اسماعیل بن محمد حرانی فرا گرفت. ولی بیشترین تأثیر را در آرای فقهی و کلامی از ابن تیمیة پذیرفت. چنانکه در 21 سالگی هنگام بازگشت ابن تیمیه از مصر تا پایان عمر به مدت 16 سال ملازمش بود. و به دفاع از نظریات او می پرداخت. به همین خاطر نیز بارها بازخواست و بازداشت شد.
حلقه درسی او از 743ق رسمیت و عمومیت یافت، عبدالرحمن بن رجب بغدادی، اسماعیل بن عمر بن کثیر (ابن کثیر مفسر)، محمد بن عبدالقادر محی الدین نابلسی و فرزندانش ابراهیم و شرف الدین عبدالله از مشهورترین شاگردان او هستند. و نیز عده ای از حنبلیان پیرو ابن تیمیة برای روشن نمودن برخی از فتاوای وی نزد او می رفته اند. با همه مخالفتهایی که با ابن قیم به واسطه افکار و فتواهای فقهیش می شد، تا آخر عمر از کوشش و تلاش بی فقه علمی باز نماند.با توجه به اینکه ابن قیم در عقاید مشرب سلفی داشته است، بسیاری از یافته های فلسفی، عرفانی و علمی را که نشانه ای از آنها در اقوال سلف دیده نمی شد، نامقبول می گرفت، رکن و پایه آراء ابن قیم که در بسیاری از نوشته های او تکرار شده، مسأله توحید است. تعلق خاطر فراوان او به این موضوع بدان جهت است که توحید، اساسی ترین مسأله در بینش سلفیان تلقی می شده است.وی توحید را نه تنها از نظر علمی و جنبه الهی مورد توجه داشته، بلکه به آن به عنوان یک اصل انسانی که در زندگی فردی و سلوک اجتماعی سهمی بسزا دارد، می نگریسته است.شناخت ابن قیم از قرآن و آراء او در زمینه تفسیر و رد تأویل، نیز بخشی چشمگیر از نوشته های او را در بر گرفته است. او نه تنها بیشتر پندارهایش را به استناد نصوص قرآنی تثبیت کرده، بلکه به نوشتن تفاسیری در خصوص برخی از سور کوتاه هم پرداخته است.به علاوه بر طبق گرایشی که وی به سلف داشته، در تفسیر نیز بر اقوال و آراء آنان بسیار تکیه کرده است، اما اتکای بسیار زیاد او بر سخنان صحابه و تابعین به آن معنی نیست که به استنباطهای سلفی گری و عقیدتی و به آراء جدلی خود در تفسیر آیات قرآنی نپرداخته باشد، او با آنکه تأویلات همه فرق باطنی را فاسد می داند و تأویل را جنایتی برمی شمارد که در عالم اسلام روی داده و متأخران از اهل اصول و فقه را نیز فریفته است و با وجودی که گروههای ضاله و گمراه را در"حدیث تفرقه"کسانی می داند که به تأویل رغبت کرده اند، اما خود او نیز گاه گاهی به تأویلاتی در قرآن پرداخته است.در علم حدیث او را ستوده و در فقه در زمره مفتیان بر شمرده شده است. به نظریه تغییر فتاوی و احکام و شیوه های اداره امور در ازمنه قائل بوده است. به نظر او سیاستهای جزئی که حاکمان باید به کار گیرند، با اختلاف ازمنه فرق می کند و...ابن قیم اندیشه اصلاح طلبی در آداب و عادات دینی را در سر داشت. فلسفی اندیشیدن در خصوص شرع و اصول دین یکی از سنتهای فکری روزگار ابن قیم بوده است که وی با آن درگیر شده و آن را یک سنت فکری غیر دینی تلقی کرده است.او در حکمت متأثر از آراء و آثار ابن تیمیه بوده و در افکار آراء فلسفی به نوشته های استادش که چندین اثر در ابطال یافته ها و گفته های فلاسفه نوشته بوده، نظر داشته است.به رغم برخورد سطحی ابن قیم با فلسفه و فیلسوفانی چون فارابی، ابن سینا، رازی و خواجه نصیر الدین طوسی، ستیز او با تصوف و آداب خانقاهی و نیز برخورد او با عرفان فلسفی بر اثر آگاهی و تأمل بیشتر رخ نموده، هر چند در این مورد هم وی از شناختی کامل و محققانه برخوردار نبوده است. او را عارفی دانسته اند که بر علوم اهل معارف آگاه بود و در دقایق عرفان وارد شده و متون تصوف و برخی رجال صوفیه را می شناخته است. نقد و رد ابن قیم بر پسندها و تأملات خانقاهی و نیز ستیز او با وحدت وجودیان آنگاه نظام یافته که بر آثار ابن تیمیه، در این زمینه تأمل کرده است.هر چند او بر پاره ای از تأویلات صوفیه خرده می گیرد و آنان را از صنف خوارج و معتزله بر می شمارد اما بیشترین انتقادات را بر بعضی از آداب، مصطلحات و باورهای صوفیانی وارد می داند که اهل شکرند و به تصوف عاشقانه تعلق دارند.بدون تردید ابن قیم را می توان یکی از نویسندگان پر کار به حساب آورد که نوشته هایش در زمان حیات او و پس از آن نیز مورد توجه بوده است. درباره نوشته های وی باید توجه داشت که برخی آنها متضمن جدالهای دینی و مذهبی است و احتمال باید داد که تحریف در آن راه پیدا کرده باشد. و نیز چون سرچشمه آراء و برداشتهای دینی- فرهنگی او نوشته های دیگر سلفیان چون ابن جوزی و ابن تیمیه بوده است، باید با آثار آنها آشنا شده نکته دیگر تکرارها و مشترکات در آثار ابن قیم است که در بررسی آثار او باید مورد توجه قرار گیرد.در شمار نوشته های ابن قیم چنانکه معاصران او و نیز متأخران نشان داده اند، اختلاف است، سخاوی52 اثر او را بر شمرده، معاصران نیز دهها اثر بر آن افزوده اند.
در نوشته های او آثار فقهی، اصولی، نحوی، قرآنی (التبیان فی اقسام القرآن، الامثال فی القرآن، تفسیر و...) نوشته هایی در علاج بیماریهای قلب، صفات بهشت، روح، محبت، سیره پیامبر(ص) مباحث کلامی (قضا و قدر، جبر و اختیار و...) طب نبوی، شناخت نظام های سیاسی و مباحث اجتماعی، عرفان، علوم قرآن، بیان، رد بر یهود و نصاری و... وجود دارد که از میان آنها برخی بارها به چاپ رسیده و بعضی در حد نسخ خطی در کتابخانه ها باقی مانده و تعدادی نیز یافت نشده است.ابن قیم در روز پنج شنبه بیست و سوم ماه رجب سال 751ق در دمشق دار فانی را وداع گفت.
حادی الأرواح إلی بلاد الأفراح
شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل
گویی زندگی فرهنگی او از روزگاری شروع شده که دست ارادت به دامن " تقی الدین ابن تیمیة" معروف زده است.ابن قیم در نزد دانشمندان زیادی چون "شهاب نابلسی"، " تقی الدین سلیمان"، " ابوبکر بن عبدالدائم"، "عیسی مطعم"، " اسماعیل بن مکتوم" و " فاطمة بنت جوهر" دانش آموخت، ادبیات را نزد ابوالفتح بعلی و مجد الدین تونسی و فقه و اصول را از صفی الدین هندی و ابن تیمیة و اسماعیل بن محمد حرانی فرا گرفت. ولی بیشترین تأثیر را در آرای فقهی و کلامی از ابن تیمیة پذیرفت. چنانکه در 21 سالگی هنگام بازگشت ابن تیمیه از مصر تا پایان عمر به مدت 16 سال ملازمش بود. و به دفاع از نظریات او می پرداخت. به همین خاطر نیز بارها بازخواست و بازداشت شد.
حلقه درسی او از 743ق رسمیت و عمومیت یافت، عبدالرحمن بن رجب بغدادی، اسماعیل بن عمر بن کثیر (ابن کثیر مفسر)، محمد بن عبدالقادر محی الدین نابلسی و فرزندانش ابراهیم و شرف الدین عبدالله از مشهورترین شاگردان او هستند. و نیز عده ای از حنبلیان پیرو ابن تیمیة برای روشن نمودن برخی از فتاوای وی نزد او می رفته اند. با همه مخالفتهایی که با ابن قیم به واسطه افکار و فتواهای فقهیش می شد، تا آخر عمر از کوشش و تلاش بی فقه علمی باز نماند.با توجه به اینکه ابن قیم در عقاید مشرب سلفی داشته است، بسیاری از یافته های فلسفی، عرفانی و علمی را که نشانه ای از آنها در اقوال سلف دیده نمی شد، نامقبول می گرفت، رکن و پایه آراء ابن قیم که در بسیاری از نوشته های او تکرار شده، مسأله توحید است. تعلق خاطر فراوان او به این موضوع بدان جهت است که توحید، اساسی ترین مسأله در بینش سلفیان تلقی می شده است.وی توحید را نه تنها از نظر علمی و جنبه الهی مورد توجه داشته، بلکه به آن به عنوان یک اصل انسانی که در زندگی فردی و سلوک اجتماعی سهمی بسزا دارد، می نگریسته است.شناخت ابن قیم از قرآن و آراء او در زمینه تفسیر و رد تأویل، نیز بخشی چشمگیر از نوشته های او را در بر گرفته است. او نه تنها بیشتر پندارهایش را به استناد نصوص قرآنی تثبیت کرده، بلکه به نوشتن تفاسیری در خصوص برخی از سور کوتاه هم پرداخته است.به علاوه بر طبق گرایشی که وی به سلف داشته، در تفسیر نیز بر اقوال و آراء آنان بسیار تکیه کرده است، اما اتکای بسیار زیاد او بر سخنان صحابه و تابعین به آن معنی نیست که به استنباطهای سلفی گری و عقیدتی و به آراء جدلی خود در تفسیر آیات قرآنی نپرداخته باشد، او با آنکه تأویلات همه فرق باطنی را فاسد می داند و تأویل را جنایتی برمی شمارد که در عالم اسلام روی داده و متأخران از اهل اصول و فقه را نیز فریفته است و با وجودی که گروههای ضاله و گمراه را در"حدیث تفرقه"کسانی می داند که به تأویل رغبت کرده اند، اما خود او نیز گاه گاهی به تأویلاتی در قرآن پرداخته است.در علم حدیث او را ستوده و در فقه در زمره مفتیان بر شمرده شده است. به نظریه تغییر فتاوی و احکام و شیوه های اداره امور در ازمنه قائل بوده است. به نظر او سیاستهای جزئی که حاکمان باید به کار گیرند، با اختلاف ازمنه فرق می کند و...ابن قیم اندیشه اصلاح طلبی در آداب و عادات دینی را در سر داشت. فلسفی اندیشیدن در خصوص شرع و اصول دین یکی از سنتهای فکری روزگار ابن قیم بوده است که وی با آن درگیر شده و آن را یک سنت فکری غیر دینی تلقی کرده است.او در حکمت متأثر از آراء و آثار ابن تیمیه بوده و در افکار آراء فلسفی به نوشته های استادش که چندین اثر در ابطال یافته ها و گفته های فلاسفه نوشته بوده، نظر داشته است.به رغم برخورد سطحی ابن قیم با فلسفه و فیلسوفانی چون فارابی، ابن سینا، رازی و خواجه نصیر الدین طوسی، ستیز او با تصوف و آداب خانقاهی و نیز برخورد او با عرفان فلسفی بر اثر آگاهی و تأمل بیشتر رخ نموده، هر چند در این مورد هم وی از شناختی کامل و محققانه برخوردار نبوده است. او را عارفی دانسته اند که بر علوم اهل معارف آگاه بود و در دقایق عرفان وارد شده و متون تصوف و برخی رجال صوفیه را می شناخته است. نقد و رد ابن قیم بر پسندها و تأملات خانقاهی و نیز ستیز او با وحدت وجودیان آنگاه نظام یافته که بر آثار ابن تیمیه، در این زمینه تأمل کرده است.هر چند او بر پاره ای از تأویلات صوفیه خرده می گیرد و آنان را از صنف خوارج و معتزله بر می شمارد اما بیشترین انتقادات را بر بعضی از آداب، مصطلحات و باورهای صوفیانی وارد می داند که اهل شکرند و به تصوف عاشقانه تعلق دارند.بدون تردید ابن قیم را می توان یکی از نویسندگان پر کار به حساب آورد که نوشته هایش در زمان حیات او و پس از آن نیز مورد توجه بوده است. درباره نوشته های وی باید توجه داشت که برخی آنها متضمن جدالهای دینی و مذهبی است و احتمال باید داد که تحریف در آن راه پیدا کرده باشد. و نیز چون سرچشمه آراء و برداشتهای دینی- فرهنگی او نوشته های دیگر سلفیان چون ابن جوزی و ابن تیمیه بوده است، باید با آثار آنها آشنا شده نکته دیگر تکرارها و مشترکات در آثار ابن قیم است که در بررسی آثار او باید مورد توجه قرار گیرد.در شمار نوشته های ابن قیم چنانکه معاصران او و نیز متأخران نشان داده اند، اختلاف است، سخاوی52 اثر او را بر شمرده، معاصران نیز دهها اثر بر آن افزوده اند.
در نوشته های او آثار فقهی، اصولی، نحوی، قرآنی (التبیان فی اقسام القرآن، الامثال فی القرآن، تفسیر و...) نوشته هایی در علاج بیماریهای قلب، صفات بهشت، روح، محبت، سیره پیامبر(ص) مباحث کلامی (قضا و قدر، جبر و اختیار و...) طب نبوی، شناخت نظام های سیاسی و مباحث اجتماعی، عرفان، علوم قرآن، بیان، رد بر یهود و نصاری و... وجود دارد که از میان آنها برخی بارها به چاپ رسیده و بعضی در حد نسخ خطی در کتابخانه ها باقی مانده و تعدادی نیز یافت نشده است.ابن قیم در روز پنج شنبه بیست و سوم ماه رجب سال 751ق در دمشق دار فانی را وداع گفت.
حادی الأرواح إلی بلاد الأفراح
شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل
wikinoor: ابن_قیم_جوزیه،_محمد_بن_ابی بکر