ابن فولاد

لغت نامه دهخدا

ابن فولاد. [ اِ ن ُ ] ( اِخ ) یکی از ولات آل بویه. او در 406 هَ.ق. بر آل بویه طغیان کرد و حکومت قزوین تقاضا میکرد و در نواحی ری بغارت و راهزنی پرداخت و از فلک المعالی منوچهربن قابوس برای جنگ با مجدالدوله دیلمی مدد خواست و او با مجدالدوله و مادرش چند بار به محاربه پرداخت و به آخر مجدالدوله در 407 حکمرانی اصفهان بدو داد و غائله او رفع شد.

فرهنگ فارسی

یکی از ولات آل بویه

دانشنامه آزاد فارسی

ابن فولاد ( ـ پس از ۴۰۷ق)
شورشی ایرانی. به سبب شهرت پدرش که از سرداران آل بویه بود او را ابن فولاد (پسر پولاد) خوانده اند. وی در فرمانروایی مجدالدوله و مادرش سیده، به اتکای سپاهیانی که گردآورده بود، خواستار حکومت قزوین شد. اما چون مجدالدوله و سیده خواستۀ او را نپذیرفتند به ری تاخت و روستاهای پیرامون آن را غارت کرد. سیده برای دفع او از اسپهبد فریم که از دودمان باوندی و خویشاوند وی بود یاری خواست. ابن فولاد در جنگ با اسپهبد تاب نیاورد و با زخمی که برداشته بود، به دامغان گریخت. وی به فلک المعالی پسر قابوس نامه نوشت تا بار دیگر به قلمرو مجدالدوله و سیده بتازد. منوچهر نیز که از سرسپردگان محمود غزنوی بود ـ محمود پیش از این تلاش کرده بود تا ری را از سیده بستاند ـ سپاهیانی به یاری ابن فولاد فرستاد. ابن فولاد بار دیگر به ری رفت و دست به نهب و غارت ناحیه گشود. سرانجام سیده و مجدالدوله حکومت اصفهان را به او سپردند. وی ظاهراً به نام آنان بر اصفهان فرمانروایی می کرد.

پیشنهاد کاربران

بپرس