[ویکی نور] «اِبْن عَبْدِ ربَّه، شهاب الدین ابوعمر احمد بن محمد» (10 رمضان 246- 18 جمادی الاول 328ق)، شاعر و ادیب بزرگ اندلسی است. وی از دودمان بنی عباس بود، اما چون نیای چهارمش، سالم، در ولای امیر هشام بن عبدالرحمان، دومین امیر سلسله امویان اندلس درآمده بود، وی را «مروانی» و «اموی» می خواندند.
وی در قرطبه زاده شد و دوران کودکی را همان جا در تنگدستی گذراند. برادر بزرگترش ابوبکر یحیی از فقیهان و محدثان قرطبه و از بزرگان اصحاب بقی بن مَخلَد بود و بعید نیست که احمد قرآن و حدیث و مقدمات ادب را نخست نزد این برادر دانشمند آموخته باشد. در دوران نوجوانی نیز قرطبه هنوز مدارس عمده ای نداشت و جلسات درس و بحث بیشتر در مساجد و منازل استادان تشکیل می شد. استادان و مدرسان همه از مردم مشرق یا سفرکردگان به آن دیار بودند. متون درسی نیز بیشتر کتاب هایی بود که اینان از مشرق آورده بودند. سفر به بلاد مشرق به ویژه مصر و بغداد برای تحصیل علم و جمع آوری حدیث، در میان دانش پژوهان جوان سخت رایج بود و انتساب به فرهنگ مشرق امتیاز بزرگی به حساب می آمد.
ابن عبدربه، به رغم همه کششی که مشرق زمین برای دانش طلبان اندلسی داشت، از اندلس پای بیرون ننهاد. اما از محضر استادان بزرگی چون بقی بن مخلد، محمد بن عبدالسلام خُشَنی و محمد بن وضّاح که از انتقال دهندگان فرهنگ و ادب مشرق به اندلس بودند، بسیار سود جست و به یاری هوش و حافظه نیرومند خویش توانست به زودی در محافل علمی قرطبه در صف فقیهان و محدثان نشیند، اما او به شعر و شاعری گرایش بیشتری داشت و پیوسته به مطالعه کتب ادب و حفظ شعر می پرداخت. بی شک، رواج فوق العاده شعر و موسیقی در اندلس به ویژه در قرطبه، در این میل بی تأثیر نبوده است.
بیشتر شعر ابن عبدربه از نوع غزل است. همین چیره دستی در غزل سرایی بود که متنبّی را در حجاز بر آن داشت تا وی را «ملیح الاندلس» بخواند. غزل ابن عبدربه ساده و آهنگین و دور از تکلف است. بی پیرایه ترین غزلیات او همان هایی است که «ممحّصات» را در برابر آن ها سروده است.
وی ظاهراً در کنار زندگی پرتشریفات و پرهیاهوی درباری، به خانه و خانواده و به خصوص به مطالعه و تألیف مستمر نیز عشق می ورزید. طرح کتاب دائرة المعارف گونه العقد الفرید که بخش اعظم زندگی او را فراگرفت، دلیل بر این مدعاست. وی از سفر نیز پرهیز داشت و تنها سفرش به بیرون قرطبه آن بود که پس از استقرار ابراهیم بن حجاج در اشبیلیه، به اتفاق چند تن دیگر از شاعران دربار به درالاماره او رفت و قصاید متعددی در مدح او گفت و صله و جایزه درخور گرفت.
با این همه، زندگانی مرفه و دلپذیر ابن عبدربه از برخی حوادث تلخ و ناگوار هم تهی نبود. وی در 68 سالگی (314ق) به سوگ فرزند بزرگش یحیی نشست. فرزند دیگری را هم در شیرخوارگی از دست داد. چند سال پیش از مرگش (ظاهراً حدود 6 سال) مفلوج و زمین گیر شد. ابن عبدربه این بیماری دردناک را پیک مرگ تلقی کرد و چنان به خود آمد که گویی آتش پرشراره دوزخ را رویاروی می نگریست. لاجرم به توبه روی آورد و دست از همه تعلقات بشست و دل در آمرزش پروردگار بست.
وی در قرطبه زاده شد و دوران کودکی را همان جا در تنگدستی گذراند. برادر بزرگترش ابوبکر یحیی از فقیهان و محدثان قرطبه و از بزرگان اصحاب بقی بن مَخلَد بود و بعید نیست که احمد قرآن و حدیث و مقدمات ادب را نخست نزد این برادر دانشمند آموخته باشد. در دوران نوجوانی نیز قرطبه هنوز مدارس عمده ای نداشت و جلسات درس و بحث بیشتر در مساجد و منازل استادان تشکیل می شد. استادان و مدرسان همه از مردم مشرق یا سفرکردگان به آن دیار بودند. متون درسی نیز بیشتر کتاب هایی بود که اینان از مشرق آورده بودند. سفر به بلاد مشرق به ویژه مصر و بغداد برای تحصیل علم و جمع آوری حدیث، در میان دانش پژوهان جوان سخت رایج بود و انتساب به فرهنگ مشرق امتیاز بزرگی به حساب می آمد.
ابن عبدربه، به رغم همه کششی که مشرق زمین برای دانش طلبان اندلسی داشت، از اندلس پای بیرون ننهاد. اما از محضر استادان بزرگی چون بقی بن مخلد، محمد بن عبدالسلام خُشَنی و محمد بن وضّاح که از انتقال دهندگان فرهنگ و ادب مشرق به اندلس بودند، بسیار سود جست و به یاری هوش و حافظه نیرومند خویش توانست به زودی در محافل علمی قرطبه در صف فقیهان و محدثان نشیند، اما او به شعر و شاعری گرایش بیشتری داشت و پیوسته به مطالعه کتب ادب و حفظ شعر می پرداخت. بی شک، رواج فوق العاده شعر و موسیقی در اندلس به ویژه در قرطبه، در این میل بی تأثیر نبوده است.
بیشتر شعر ابن عبدربه از نوع غزل است. همین چیره دستی در غزل سرایی بود که متنبّی را در حجاز بر آن داشت تا وی را «ملیح الاندلس» بخواند. غزل ابن عبدربه ساده و آهنگین و دور از تکلف است. بی پیرایه ترین غزلیات او همان هایی است که «ممحّصات» را در برابر آن ها سروده است.
وی ظاهراً در کنار زندگی پرتشریفات و پرهیاهوی درباری، به خانه و خانواده و به خصوص به مطالعه و تألیف مستمر نیز عشق می ورزید. طرح کتاب دائرة المعارف گونه العقد الفرید که بخش اعظم زندگی او را فراگرفت، دلیل بر این مدعاست. وی از سفر نیز پرهیز داشت و تنها سفرش به بیرون قرطبه آن بود که پس از استقرار ابراهیم بن حجاج در اشبیلیه، به اتفاق چند تن دیگر از شاعران دربار به درالاماره او رفت و قصاید متعددی در مدح او گفت و صله و جایزه درخور گرفت.
با این همه، زندگانی مرفه و دلپذیر ابن عبدربه از برخی حوادث تلخ و ناگوار هم تهی نبود. وی در 68 سالگی (314ق) به سوگ فرزند بزرگش یحیی نشست. فرزند دیگری را هم در شیرخوارگی از دست داد. چند سال پیش از مرگش (ظاهراً حدود 6 سال) مفلوج و زمین گیر شد. ابن عبدربه این بیماری دردناک را پیک مرگ تلقی کرد و چنان به خود آمد که گویی آتش پرشراره دوزخ را رویاروی می نگریست. لاجرم به توبه روی آورد و دست از همه تعلقات بشست و دل در آمرزش پروردگار بست.
wikinoor: ابن_عبدربه،_احمد_بن_محمد