ابن طفیل
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
یکی از مشاهیر حکمای عرب اسپانیا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اِبْن ِ طُفِیل ، ابوبکر محمد بن عبدالملک بن محمد بن محمد قبسی (د ۵۸۱ق /۱۱۸۵م )، طبیب ، فیلسوف ، شاعر، وزیر و فقیه اندلسی است.
تاریخ و محل تولد ابن طفیل به درستی روشن نیست .بعضی نوشته اند که احتمالاً بین سالهای ۴۹۵ تا ۵۰۵ق /۱۱۰۲ تا ۱۱۱۱م در برشانه از نواحی المریه یا در وادی آش از نواحی غرناطه زاده شده است .
← تحصیلات
(۱) محمد ابن ابار، تحفة القادم ، به کوشش احسان عباس ، بیروت ، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م .(۲) احمد ابن ابی اصیبعه ، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره ، ۱۲۹۹ق /۱۸۸۲م .(۳) علی ابن ابی زرع ، الانیس المطرب ، رباط، ۱۹۷۲م .(۴) ابن خطیب ، الاحاطة، به کوشش محمد عبدالله عنان ، قاهره ، ۱۳۷۵ق /۱۹۵۵م .(۵) ابن خطیب ، اعمال الاعلام ، به کوشش لوی پرووانسال ، بیروت ، ۱۹۵۶م .(۶) عمر ابن دحیه ، المطرب من اشعار اهل المغرب ، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران ، بیروت ، ۱۹۵۴م .(۷) علی ابن سعید، المغرب فی حلی المغرب ، به کوشش شوقی ضیف ، قاهره ، ۱۹۵۵م .(۸) ابن سینا، التنبیهات و الاشارات ، به کوشش محمود شهابی ، تهران ، ۱۳۳۹ش .(۹) محمد ابن طفیل ، حی بن یقظان ، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت ، ۱۹۶۳م .(۱۰) محمد ابن طفیل ، حی بن یقظان (زندة بیدار)، ترجمة بدیع الزمان فروزانفر، تهران ، ۱۳۶۰ش .(۱۱) عبدالرحمان بدوی ، موسوعة الفلسفة، بیروت ، ۱۹۸۴م .(۱۲) عبدالحمید سامی بیومی ، «الفیلسوف ابن طفیل »، مجلة الازهر، قاهره ، ۱۳۶۰ق ، شم ۱۲.(۱۳) تاریخ فلسفه در اسلام ، به کوشش م م شریف ، تهران ، ۱۳۶۲ش .(۱۴) جورج ف حورانی ، زندگی نامة علمی دانشوران ، به کوشش احمد بیرشک ، تهران ، ۱۳۶۷ش .(۱۵) عبدالصاحب عمران دجیلی ، اعلام العرب ، نجف ، ۱۳۸۶ق / ۱۹۶۶م .(۱۶) ج دی بور، تاریخ الفلسفة فی الاسلام ، به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده ، قاهره ، ۱۳۵۷ق /۱۹۳۸م .(۱۷) عبدالحسین زرین کوب ، یادداشتها و اندیشه ها، تهران ، ۱۳۵۱ش .(۱۸) عبدالامیر شمس الدین ، مذهب ابن طفیل التربوی ، بیروت ، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م .(۱۹) شیخ ، سعید، مطالعات تطبیقی در فلسفة اسلامی ، ترجمة مصطفی محقق داماد، تهران ، ۱۳۶۹ش .(۲۰) مدنی صالح ، ابن طفیل قضایا و مواقف ، بغداد، ۱۹۸۰م .(۲۱) خلیل صفدی ، الوافی بالوفیات ، به کوشش هلموت ریتر، بیروت ، ۱۳۸۱ق /۱۹۶۱م .(۲۲) حسن محمود عباس ، حی بن یقظان و روبنسون کروزو، بیروت ، ۱۹۸۳م .(۲۳) مصطفی غالب ، ابن طفیل ، بیروت ، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م .(۲۴) محمد غزالی ، محک النظر، بیروت ، دارالنهضة الحدیثة.(۲۵) محمد غزالی ، المستصفی ، قاهره ، ۱۳۲۲ق .(۲۶) محمد غلاب ، «الفلسفة الاسلامیة فی الغرب »، مجلة الازهر، قاهره ، ۱۳۶۱ق ، شم ۱۳.(۲۷) فاخوری ، حنا و خلیل جر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی ، ترجمة عبدالمحمد آیتی ، تهران ، ۱۳۵۸ش .(۲۸) عمر فروخ ، تاریخ الفکر العربی ، بیروت ، ۱۹۸۳م .(۲۹) بدیع الزمان فروزانفر، مقدمة زندة بیدار، ترجمة حی بن یقظان ابن طفیل ، تهران ، ۱۳۶۰ش .(۳۰) هانری کربن ، تاریخ فلسفة اسلامی ، ترجمة اسدالله مبشری ، تهران ، ۱۳۵۲ش .(۳۱) گارثیا گومث ، «قصیدة سیاسیة لابن طفیل »، مجلة المعهد المصری للدراسات الاسلامیة، مادرید، ۱۳۷۲ق /۱۹۵۳م .(۳۲) آنخل پالنثیا گنثالث ، تاریخ الفکر الاندلسی ، ترجمة حسین مونس ، قاهره ، ۱۹۵۵م .(۳۳) عبدالواحد مراکشی ، المعجب ، به کوشش محمد سعید عریان و محمد عربی علمی ، قاهره ، ۱۳۶۸ق / ۱۹۴۹م .(۳۴) احمد مقری ، نفح الطیب ، به کوشش احسان عباس ، بیروت ، ۱۳۸۸ق /۱۹۶۸م .(۳۵) البیر نصری نادر، مقدمه بر حی بن یقظان .
تاریخ و محل تولد ابن طفیل به درستی روشن نیست .بعضی نوشته اند که احتمالاً بین سالهای ۴۹۵ تا ۵۰۵ق /۱۱۰۲ تا ۱۱۱۱م در برشانه از نواحی المریه یا در وادی آش از نواحی غرناطه زاده شده است .
← تحصیلات
(۱) محمد ابن ابار، تحفة القادم ، به کوشش احسان عباس ، بیروت ، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م .(۲) احمد ابن ابی اصیبعه ، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره ، ۱۲۹۹ق /۱۸۸۲م .(۳) علی ابن ابی زرع ، الانیس المطرب ، رباط، ۱۹۷۲م .(۴) ابن خطیب ، الاحاطة، به کوشش محمد عبدالله عنان ، قاهره ، ۱۳۷۵ق /۱۹۵۵م .(۵) ابن خطیب ، اعمال الاعلام ، به کوشش لوی پرووانسال ، بیروت ، ۱۹۵۶م .(۶) عمر ابن دحیه ، المطرب من اشعار اهل المغرب ، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران ، بیروت ، ۱۹۵۴م .(۷) علی ابن سعید، المغرب فی حلی المغرب ، به کوشش شوقی ضیف ، قاهره ، ۱۹۵۵م .(۸) ابن سینا، التنبیهات و الاشارات ، به کوشش محمود شهابی ، تهران ، ۱۳۳۹ش .(۹) محمد ابن طفیل ، حی بن یقظان ، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت ، ۱۹۶۳م .(۱۰) محمد ابن طفیل ، حی بن یقظان (زندة بیدار)، ترجمة بدیع الزمان فروزانفر، تهران ، ۱۳۶۰ش .(۱۱) عبدالرحمان بدوی ، موسوعة الفلسفة، بیروت ، ۱۹۸۴م .(۱۲) عبدالحمید سامی بیومی ، «الفیلسوف ابن طفیل »، مجلة الازهر، قاهره ، ۱۳۶۰ق ، شم ۱۲.(۱۳) تاریخ فلسفه در اسلام ، به کوشش م م شریف ، تهران ، ۱۳۶۲ش .(۱۴) جورج ف حورانی ، زندگی نامة علمی دانشوران ، به کوشش احمد بیرشک ، تهران ، ۱۳۶۷ش .(۱۵) عبدالصاحب عمران دجیلی ، اعلام العرب ، نجف ، ۱۳۸۶ق / ۱۹۶۶م .(۱۶) ج دی بور، تاریخ الفلسفة فی الاسلام ، به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده ، قاهره ، ۱۳۵۷ق /۱۹۳۸م .(۱۷) عبدالحسین زرین کوب ، یادداشتها و اندیشه ها، تهران ، ۱۳۵۱ش .(۱۸) عبدالامیر شمس الدین ، مذهب ابن طفیل التربوی ، بیروت ، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م .(۱۹) شیخ ، سعید، مطالعات تطبیقی در فلسفة اسلامی ، ترجمة مصطفی محقق داماد، تهران ، ۱۳۶۹ش .(۲۰) مدنی صالح ، ابن طفیل قضایا و مواقف ، بغداد، ۱۹۸۰م .(۲۱) خلیل صفدی ، الوافی بالوفیات ، به کوشش هلموت ریتر، بیروت ، ۱۳۸۱ق /۱۹۶۱م .(۲۲) حسن محمود عباس ، حی بن یقظان و روبنسون کروزو، بیروت ، ۱۹۸۳م .(۲۳) مصطفی غالب ، ابن طفیل ، بیروت ، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م .(۲۴) محمد غزالی ، محک النظر، بیروت ، دارالنهضة الحدیثة.(۲۵) محمد غزالی ، المستصفی ، قاهره ، ۱۳۲۲ق .(۲۶) محمد غلاب ، «الفلسفة الاسلامیة فی الغرب »، مجلة الازهر، قاهره ، ۱۳۶۱ق ، شم ۱۳.(۲۷) فاخوری ، حنا و خلیل جر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی ، ترجمة عبدالمحمد آیتی ، تهران ، ۱۳۵۸ش .(۲۸) عمر فروخ ، تاریخ الفکر العربی ، بیروت ، ۱۹۸۳م .(۲۹) بدیع الزمان فروزانفر، مقدمة زندة بیدار، ترجمة حی بن یقظان ابن طفیل ، تهران ، ۱۳۶۰ش .(۳۰) هانری کربن ، تاریخ فلسفة اسلامی ، ترجمة اسدالله مبشری ، تهران ، ۱۳۵۲ش .(۳۱) گارثیا گومث ، «قصیدة سیاسیة لابن طفیل »، مجلة المعهد المصری للدراسات الاسلامیة، مادرید، ۱۳۷۲ق /۱۹۵۳م .(۳۲) آنخل پالنثیا گنثالث ، تاریخ الفکر الاندلسی ، ترجمة حسین مونس ، قاهره ، ۱۹۵۵م .(۳۳) عبدالواحد مراکشی ، المعجب ، به کوشش محمد سعید عریان و محمد عربی علمی ، قاهره ، ۱۳۶۸ق / ۱۹۴۹م .(۳۴) احمد مقری ، نفح الطیب ، به کوشش احسان عباس ، بیروت ، ۱۳۸۸ق /۱۹۶۸م .(۳۵) البیر نصری نادر، مقدمه بر حی بن یقظان .
wikifeqh: ابن_طفیل
[ویکی فقه] ابن طفیل (ابهام زدایی). ابن طفیل ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ابن طفیل ابوبکر محمد بن عبدالملک قبسی ، طبیب، فیلسوف، شاعر، وزیر و فقیه اندلسی • ابن طفیل حکیم طایی سنبسی، از قاتلان ابوالفضل العباس (علیه السّلام) در روز عاشورا
...
...
wikifeqh: ابن طفیل_(ابهام_زدایی)
پیشنهاد کاربران
اِبْن ِ طُفِیْل ، ابوبکر محمد بن عبدالملک بن محمد بن محمد قبسى ( د 581ق /1185م ) ، طبیب ، فیلسوف ، شاعر، وزیر و فقیه اندلسى . تاریخ و محل تولد وی به درستى روشن نیست . بعضى نوشته اند که احتمالاً بین سالهای 495 تا 505ق /1102 تا 1111م ( نک: بدوی ، 1/67؛ قس : گنثالث ، 348 ) در برشانه 1 از نواحى المریه ( ابن ابار، 96 ) یا در وادی آش 2 از نواحى غرناطه ( ابن ابى زرع ، 207؛ حورانى ، 1 ( 2 ) /406 ) زاده شده است . دربارة محل و چگونگى تحصیلات و استادان وی نیز اطلاع دقیق و استواری در دست نیست ، جز اینکه برخى نوشته اند که در غرناطه دانش آموخته است ( ابن خطیب ، الاحاطة، 2/479 ) . مراکشى ادعا کرده که وی نزد جماعتى از محققان فلاسفه از جمله ابن باجه ( ه م ) فلسفه فراگرفته است ( ص 240 ) ، اما خود ابن طفیل در رسالة حى بن یقظان تصریح کرده که هیچ گونه ملاقاتى با ابن باجه نداشته است ( ص 21 ) ، گرچه برخى احتمال داده اند که شاید علت انکار هرگونه ملاقاتى با ابن باجه از طرف ابن طفیل ، شهرت ابن باجه به الحاد بوده باشد ( فروزانفر، 3 ) . این احتمال به دو دلیل تقویت مى شود: نخست آنکه ابن طفیل ضمن اینکه دربارة فلاسفة سابق سخن گفته ، ابن باجه را بر همة کسانى که در مغرب و اندلس به حکمت و فلسفه اشتغال داشته اند، برتر شمرده است ( همانجا ) ؛ دیگر آنکه در داستان حى بن یقظان ریشه های اندیشة ابن باجه قابل مشاهده است . بنابراین دلایل رابطة استاد و شاگردی این دو اندیشمند را آسان تر مى توان پذیرفت .
... [مشاهده متن کامل]
ابن خطیب ( همانجا ) ابومحمد رُشاطى و عبدالحق بن عطیه را از جملة استادان او ذکر کرده است . از گزارشى که ابن دحیه راجع به زندگى محمد بن شرف یکى از دانشمندان اندلس داده ، مى توان استنباط کرد که ابن طفیل از فرزند وی ابوالفضل جعفر بن محمد نیز دانش آموخته است ( ص 66 ) .
با اینکه به درستى معلوم نیست که ابن طفیل فلسفه را در کجا و نزد چه کسانى آموخته است ، اما همة منابع متقدم و متأخر مقام علمى و فلسفى وی را ستایش کرده و او را یکى از فلاسفة نامدار به شمار آورده و نوشته اند که در جمیع اجزاء حکمت صاحب نظر بوده و اشتیاق زیادی برای جمع بین حکمت و شریعت داشته است و نیز در دیگر علوم اسلامى از اطلاعات گسترده ای برخوردار بوده است ( نک: مراکشى ، همانجا ) .
این دحیه ضمن بیان عناوین علمى وی ، او را یگانة عصر و فرید دهر خوانده است ( همانجا ) . همچنین ابن سعید نوشته است که از پدرم شنیدم که مى گفت هر یک از علما را که ملاقات کردم ، ابن طفیل را بر ابن باجه برتر مى شمردند ( 2/85 ) و ابن ابى زرع حذاقت وی در طب و چیره دستى او را در جراحى ستوده است ( همانجا ) .
ابن طفیل در کتابخانة مهمى که امیر ابویعقوب موحدی بنیان نهاده بود، به مطالعه و تحقیق مى پرداخت ( بیومى ، 1/633 ) و با اینکه نوشته اند که وی در اوایل زندگى خود به امر تدریس و طبابت اشتغال داشته ( فروخ ، 623 ) ، اما محل تدریس و شاگردان وی ناشناخته مانده است . برخى اشاره کرده اند که اسحاق بطروجى و احتمالاً ابن رشد ( عباس ، 22 - 23؛ قس : 2 EI ) و ابن دحیه ( همانجا ) در شمار شاگردان وی بوده اند. از خبری که ابوبکر بندود بن یحیى راجع به چگونگى معرفى شدن ابن رشد به ابویعقوب یوسف موحدی به وسیلة ابن طفیل نقل کرده و مراکشى ( ص 242 - 243 ) آن را مفصلاً آورده است ، به خوبى اسنتباط مى شود که ابن طفیل کاملاً ابن رشد را مى شناخته و میزان دانش وی را نیز مى دانسته و حتى با خاندان و نیاکان وی آشنایى داشته است . از این رو مى توان استنباط کرد که ابن رشد شاگرد او بوده است . اگر این موضوع را بپذیریم ، مى توان گفت که در میان شاگردان ابن طفیل ، اسحاق بطروجى و ابن رشد از بقیه شاخص ترند، زیرا بطروجى کسى است که نظریة وی راجع به حرکت مارپیچى ( حرکت لولبى ) ، اوج نهضت اسلامى ضد بطلمیوسى به شمار مى رود و ابن طفیل از طریق او رهبری حوزة نجوم را برعهده داشته است و ابن رشد نیز کسى است که مشرب اصالت عقل او در اروپا رواج یافت ( نک: ه د، ابن رشد، فیلسوف ) .
ابن طفیل ابتدا در غرناطه به شغل طبابت پرداخت . در 539ق / 1144م هنگامى که ابوالحسن ابن ملحان طائى در وادی آش برضد دولت مرابطون قیام کرد و مستقلاً به حکومت رسید، ابن طفیل با جمعى از مشاهیر علم و ادب از جمله ابوالحکم هَرودُس به دستگاه او راه یافت و امین اسرار و دبیر وی گردید و ظاهراً تا 546ق /1151م که ابن ملحان وادی آش را به ابن مردنیش ( ه م ) تسلیم کرد و خود از در اطاعت درآمد، ابن طفیل در دستگاه وی بود ( ابن خطیب ، اعمال الاعلام ، 264 ) . وی سپس به عنوان دبیر در دستگاه والى غرناطه وارد گردید ( ابن ابار، همانجا ) و در 549ق هنگامى که خلیفة موحدی فرزندان خود را به عنوان والیان شهرهای مغرب و اندلس تعیین کرد، ابن طفیل به عنوان دبیرِ ابوسعید عثمان بن عبدالمؤمن ، والى سبته و طنجه برگزیده شد ( ابن ابى زرع ، 194 ) ، تا اینکه سرانجام به مقام وزارت ، طبابت و قضای خلیفه ابویعقوب یوسف بن عبدالمؤمن ( حک 558 - 580ق /1163 - 1184م ) ارتقاء یافت و از مصاحبان برجستة وی گردید ( مراکشى ، 239؛ تاریخ ، 1/753 ) . ابویعقوب از دانش وی بهره مى گرفت ( ابن سعید، 2/85 ) و او را بسیار گرامى مى داشت . ابن طفیل بسیاری از شبها و روزها در قصر وی بود و خارج نمى شد. از آنجا که ابویعقوب به حکمت و فلسفه علاقة بسیار داشت ، ابن طفیل دانشمندان بسیاری را از اطراف و اکناف به دربار وی فراخواند و ابویعقوب را تشویق نمود که آنان را گرامى دارد. معروف ترین شخصیتى که وی دعوت کرد، ابوالولید ابن رشد است که تا آن زمان گمنام بود، پس از این دعوت به شهرت رسید و ارزش علمى وی آشکار شد ( برای شرح این دیدار، نک: ه د، 3/557 - 558 ) . ابن طفیل مدتها در دستگاه ابویعقوب عنوان وزیر و طبیب داشت ( ابن ابى زرع ، 207 ) ، اما سرانجام در 578ق /1182م طبابت ِ ابویعقوب را به ابن رشد واگذار کرد و تنها در سمت وزارت باقى ماند ( نادر، 10 ) .
به گفتة ابن سعید ( همانجا ) ابن طفیل پس از مرگ ابویعقوب متهم شد که او را مسموم کرده است و از این رو مدت . . .
... [مشاهده متن کامل]
ابن خطیب ( همانجا ) ابومحمد رُشاطى و عبدالحق بن عطیه را از جملة استادان او ذکر کرده است . از گزارشى که ابن دحیه راجع به زندگى محمد بن شرف یکى از دانشمندان اندلس داده ، مى توان استنباط کرد که ابن طفیل از فرزند وی ابوالفضل جعفر بن محمد نیز دانش آموخته است ( ص 66 ) .
با اینکه به درستى معلوم نیست که ابن طفیل فلسفه را در کجا و نزد چه کسانى آموخته است ، اما همة منابع متقدم و متأخر مقام علمى و فلسفى وی را ستایش کرده و او را یکى از فلاسفة نامدار به شمار آورده و نوشته اند که در جمیع اجزاء حکمت صاحب نظر بوده و اشتیاق زیادی برای جمع بین حکمت و شریعت داشته است و نیز در دیگر علوم اسلامى از اطلاعات گسترده ای برخوردار بوده است ( نک: مراکشى ، همانجا ) .
این دحیه ضمن بیان عناوین علمى وی ، او را یگانة عصر و فرید دهر خوانده است ( همانجا ) . همچنین ابن سعید نوشته است که از پدرم شنیدم که مى گفت هر یک از علما را که ملاقات کردم ، ابن طفیل را بر ابن باجه برتر مى شمردند ( 2/85 ) و ابن ابى زرع حذاقت وی در طب و چیره دستى او را در جراحى ستوده است ( همانجا ) .
ابن طفیل در کتابخانة مهمى که امیر ابویعقوب موحدی بنیان نهاده بود، به مطالعه و تحقیق مى پرداخت ( بیومى ، 1/633 ) و با اینکه نوشته اند که وی در اوایل زندگى خود به امر تدریس و طبابت اشتغال داشته ( فروخ ، 623 ) ، اما محل تدریس و شاگردان وی ناشناخته مانده است . برخى اشاره کرده اند که اسحاق بطروجى و احتمالاً ابن رشد ( عباس ، 22 - 23؛ قس : 2 EI ) و ابن دحیه ( همانجا ) در شمار شاگردان وی بوده اند. از خبری که ابوبکر بندود بن یحیى راجع به چگونگى معرفى شدن ابن رشد به ابویعقوب یوسف موحدی به وسیلة ابن طفیل نقل کرده و مراکشى ( ص 242 - 243 ) آن را مفصلاً آورده است ، به خوبى اسنتباط مى شود که ابن طفیل کاملاً ابن رشد را مى شناخته و میزان دانش وی را نیز مى دانسته و حتى با خاندان و نیاکان وی آشنایى داشته است . از این رو مى توان استنباط کرد که ابن رشد شاگرد او بوده است . اگر این موضوع را بپذیریم ، مى توان گفت که در میان شاگردان ابن طفیل ، اسحاق بطروجى و ابن رشد از بقیه شاخص ترند، زیرا بطروجى کسى است که نظریة وی راجع به حرکت مارپیچى ( حرکت لولبى ) ، اوج نهضت اسلامى ضد بطلمیوسى به شمار مى رود و ابن طفیل از طریق او رهبری حوزة نجوم را برعهده داشته است و ابن رشد نیز کسى است که مشرب اصالت عقل او در اروپا رواج یافت ( نک: ه د، ابن رشد، فیلسوف ) .
ابن طفیل ابتدا در غرناطه به شغل طبابت پرداخت . در 539ق / 1144م هنگامى که ابوالحسن ابن ملحان طائى در وادی آش برضد دولت مرابطون قیام کرد و مستقلاً به حکومت رسید، ابن طفیل با جمعى از مشاهیر علم و ادب از جمله ابوالحکم هَرودُس به دستگاه او راه یافت و امین اسرار و دبیر وی گردید و ظاهراً تا 546ق /1151م که ابن ملحان وادی آش را به ابن مردنیش ( ه م ) تسلیم کرد و خود از در اطاعت درآمد، ابن طفیل در دستگاه وی بود ( ابن خطیب ، اعمال الاعلام ، 264 ) . وی سپس به عنوان دبیر در دستگاه والى غرناطه وارد گردید ( ابن ابار، همانجا ) و در 549ق هنگامى که خلیفة موحدی فرزندان خود را به عنوان والیان شهرهای مغرب و اندلس تعیین کرد، ابن طفیل به عنوان دبیرِ ابوسعید عثمان بن عبدالمؤمن ، والى سبته و طنجه برگزیده شد ( ابن ابى زرع ، 194 ) ، تا اینکه سرانجام به مقام وزارت ، طبابت و قضای خلیفه ابویعقوب یوسف بن عبدالمؤمن ( حک 558 - 580ق /1163 - 1184م ) ارتقاء یافت و از مصاحبان برجستة وی گردید ( مراکشى ، 239؛ تاریخ ، 1/753 ) . ابویعقوب از دانش وی بهره مى گرفت ( ابن سعید، 2/85 ) و او را بسیار گرامى مى داشت . ابن طفیل بسیاری از شبها و روزها در قصر وی بود و خارج نمى شد. از آنجا که ابویعقوب به حکمت و فلسفه علاقة بسیار داشت ، ابن طفیل دانشمندان بسیاری را از اطراف و اکناف به دربار وی فراخواند و ابویعقوب را تشویق نمود که آنان را گرامى دارد. معروف ترین شخصیتى که وی دعوت کرد، ابوالولید ابن رشد است که تا آن زمان گمنام بود، پس از این دعوت به شهرت رسید و ارزش علمى وی آشکار شد ( برای شرح این دیدار، نک: ه د، 3/557 - 558 ) . ابن طفیل مدتها در دستگاه ابویعقوب عنوان وزیر و طبیب داشت ( ابن ابى زرع ، 207 ) ، اما سرانجام در 578ق /1182م طبابت ِ ابویعقوب را به ابن رشد واگذار کرد و تنها در سمت وزارت باقى ماند ( نادر، 10 ) .
به گفتة ابن سعید ( همانجا ) ابن طفیل پس از مرگ ابویعقوب متهم شد که او را مسموم کرده است و از این رو مدت . . .