[ویکی نور] ابن سَحْنون، ابوعبدالله محمد بن سحنون بن سعید بن حبیب تنوخی(202-256ق)، فقیه مالکی. وی مقدمات علوم را در قیروان فراگرفت و نزد پدر خویش فقه آموخت و از کسانی مانند عبدالله بن ابی حسّان یحصبی، موسی بن معاویه صُمادحی، عبدالعزیز بن یحیی مدنی هاشمی، عبدالمؤمن بن مستنیر جزری و ابوعبدالرحمان بَقیّ بن مخلّد استماع کرد. از ابوالحسن محمد بن نصر بن حضرم نیز مناظره آموخت. او در 235ق آهنگ مشرق کرد و در مصر بر ابورجاء بن اشهب وارد شد و عالمان و بزرگان مصر از جمله مُزَنی از اصحاب شافعی به دیدار وی آمدند. مزنی پس از بیرون آمدن از نزد وی سوگند خورد که کسی را داناتر و تیزهوش تر از وی نیافته است. ابن سحنون در همان سال از مصر به مکه رفت و مناسک حج را به جای آورد. در مدینه با ابومصعب زهری از اصحاب مالک بن انس و یعقوب بن حمید بن کاسب ملاقات کرد و از ابومصعب و نیز سلمة بن شبیب استماع کرد.
دانشمندان و عالمان پس از وی از او به نیکی یاد کرده و مقام علمی وی را ستایش کرده اند، از جمله ابوالعرب او را مورد وثوق شمرده و علم او را به مذهب مالک و آثار سلف ستوده است. وی حتی در زمان حیات پدرش سحنون از نظر علمی اهمیت یافت و حلقه درسی در کنار حلقه درس پدرش تشکیل داد. به گفته ابن ابی دُلَیم، ابن سحنون در فقه و مناظره چیره دست بود و به این وسیله از مذهب مالک به خوبی دفاع می کرد. ابن حارث نیز از آگاهی او بر حدیث سخن گفته است. مالکی حکایت مناظره وی با ابوسلیمان نحوی درباره خلق قرآن و مناظره ای دیگر با یکی از علمای یهود در مصر را که منجر به گرویدن وی به اسلام شد، به تفصیل بیان کرده است.
ابن سحنون شاگردان بسیاری تربیت کرد که از آن میان ابراهیم بن عتاب خولانی، ابومحمد بن حکمون، ابن ابی الولید خطیب و ابوالقاسم طوری متولی مظالم قیروان را می توان نام برد. از عقاید وی این بود که در مسأله «استثنا در ایمان» وقتی کسی به اعتقاد خود آگاهی دارد، چگونه می توان تصور کرد که در آن شک کند؟. ابن سحنون پس از مرگ پدرش بر اثر اختلاف با سلیمان بن عمران قاضی قیروان ناچار شد از قیروان خارج شود، اما در نامه ای از محمد بن اغلب امیر قیروان، امان خواست و به قولی خود ابن سحنون به قصر امیر رفت و امان نامه دریافت کرد و امیر دست سلیمان را از وی کوتاه نمود. از آن پس بر عزت و نفوذ ابن سحنون افزوده شد و قاضی سلیمان چون در ظاهر نمی توانست مزاحمتی برای ابن سحنون به وجود آورد، گویا غیرمستقیم درصدد آزار وی برآمد. مالکی از آزار گروهی عراقی که در قیروان می زیستند، یاد کرده و قاضی عیاض نام یکی از مخالفان وی را ابن ابی الحواجب صاحب الصلاة گفته است.
ابن سحنون با اعمال نفوذ امیر را واداشت تا عبدالله بن طالب نامی را به امامت جمعه انتخاب کند و این شکست بزرگی برای مخالفان ابن سحنون بود. در پی این حادثه سلیمان منزوی گردید و از مقام قضا برکنار شد و ابن طالب به جای وی منصوب گردید. به گفته لبیدی، ابن سحنون در ماجرای جنگ با رومیان از قیروان به قصر الطوب رفت و با حمایت مردم رومیان را که به قصد تعرض به اموال مسلمانان آمده بودند، شکست داد.
ابن سحنون به گفته قاضی عیاض در ساحل درگذشت و جسد وی به قیروان برده شد و در باب نافع نزدیک قبر پدرش به خاک سپرده شد. ابراهیم بن اغلب امیر قیروان بر وی نماز گزارد و بر گور او گنبدی ساخت و جماعتی از شاعران از جمله احمد بن سلیمان در قصیده ای که در حدود 300 بیت بود، او را مرثیه گفتند و محمد بن داوود از اصحاب وی و دیگران نیز در سوگ وی اشعاری سرودند.
از نوشته های متعدد ابن سحنون اکنون کتب زیر موجود است:
دانشمندان و عالمان پس از وی از او به نیکی یاد کرده و مقام علمی وی را ستایش کرده اند، از جمله ابوالعرب او را مورد وثوق شمرده و علم او را به مذهب مالک و آثار سلف ستوده است. وی حتی در زمان حیات پدرش سحنون از نظر علمی اهمیت یافت و حلقه درسی در کنار حلقه درس پدرش تشکیل داد. به گفته ابن ابی دُلَیم، ابن سحنون در فقه و مناظره چیره دست بود و به این وسیله از مذهب مالک به خوبی دفاع می کرد. ابن حارث نیز از آگاهی او بر حدیث سخن گفته است. مالکی حکایت مناظره وی با ابوسلیمان نحوی درباره خلق قرآن و مناظره ای دیگر با یکی از علمای یهود در مصر را که منجر به گرویدن وی به اسلام شد، به تفصیل بیان کرده است.
ابن سحنون شاگردان بسیاری تربیت کرد که از آن میان ابراهیم بن عتاب خولانی، ابومحمد بن حکمون، ابن ابی الولید خطیب و ابوالقاسم طوری متولی مظالم قیروان را می توان نام برد. از عقاید وی این بود که در مسأله «استثنا در ایمان» وقتی کسی به اعتقاد خود آگاهی دارد، چگونه می توان تصور کرد که در آن شک کند؟. ابن سحنون پس از مرگ پدرش بر اثر اختلاف با سلیمان بن عمران قاضی قیروان ناچار شد از قیروان خارج شود، اما در نامه ای از محمد بن اغلب امیر قیروان، امان خواست و به قولی خود ابن سحنون به قصر امیر رفت و امان نامه دریافت کرد و امیر دست سلیمان را از وی کوتاه نمود. از آن پس بر عزت و نفوذ ابن سحنون افزوده شد و قاضی سلیمان چون در ظاهر نمی توانست مزاحمتی برای ابن سحنون به وجود آورد، گویا غیرمستقیم درصدد آزار وی برآمد. مالکی از آزار گروهی عراقی که در قیروان می زیستند، یاد کرده و قاضی عیاض نام یکی از مخالفان وی را ابن ابی الحواجب صاحب الصلاة گفته است.
ابن سحنون با اعمال نفوذ امیر را واداشت تا عبدالله بن طالب نامی را به امامت جمعه انتخاب کند و این شکست بزرگی برای مخالفان ابن سحنون بود. در پی این حادثه سلیمان منزوی گردید و از مقام قضا برکنار شد و ابن طالب به جای وی منصوب گردید. به گفته لبیدی، ابن سحنون در ماجرای جنگ با رومیان از قیروان به قصر الطوب رفت و با حمایت مردم رومیان را که به قصد تعرض به اموال مسلمانان آمده بودند، شکست داد.
ابن سحنون به گفته قاضی عیاض در ساحل درگذشت و جسد وی به قیروان برده شد و در باب نافع نزدیک قبر پدرش به خاک سپرده شد. ابراهیم بن اغلب امیر قیروان بر وی نماز گزارد و بر گور او گنبدی ساخت و جماعتی از شاعران از جمله احمد بن سلیمان در قصیده ای که در حدود 300 بیت بود، او را مرثیه گفتند و محمد بن داوود از اصحاب وی و دیگران نیز در سوگ وی اشعاری سرودند.
از نوشته های متعدد ابن سحنون اکنون کتب زیر موجود است:
wikinoor: ابن_سحنون،_محمد_بن_عبدالسلام