ابن زیدون

لغت نامه دهخدا

ابن زیدون. [ اِ ن ُ زَ ] ( اِخ ) ابوالولید احمدبن غالب بن زیدون قرطبی. او شاعری مشهور است. در صغر سن از پدر یتیم ماند و بجهد خویش درادب و شعر براعت یافت. در جوانی عاشق دختری ولاده نام گشت و ولاده را عاشقی دیگر موسوم به ابن عبدوس بود که به آزار و ایذاء ابن زیدون کمر بست و عاقبت او راگرفتار حبس و بند کرد. پس از رهائی از زندان مدتی پنهان و آواره روزگار گذاشت سپس در سال 441 هَ.ق. به اشبیلیه بخدمت معتضد باﷲ اشبیلی پیوست و بدربار اومحترم میزیست و به روزگار معتمد فرزند معتضد باﷲ مقام وزارت یافت و بترغیب او معتمد بشهر قرطبه لشکر کشید و آنرا متصرف شد و تختگاه خویش کرد. در 462 آنگاه که یهود اشبیلیه علم طغیان افراشتند او به اطفاء نائره عصیان مأمور گشت و بدان شهر بعارضه تب درگذشت. مولد او به سال 394 و وفات در سنه 463 بوده است.

فرهنگ فارسی

او شاعری مشهوراست

پیشنهاد کاربران

اِبْن ِ زَیْدون ، ابوالولید، احمد بن عبدالله بن احمد بن غالب بن زیدون مخزومى ( 394 - 463ق /1003 - 1070م ) ، شاعر و کاتب اواخر عصر اموی و اوایل دورة ملوک الطوایف در اندلس . با آنکه اطلاعات بسیاری از زندگى او در دست است ، هنوز پاره ای جزئیات مهم زندگى او، به ویژه آنچه مربوط به تحولات دورة فتنه و حکومت بنى جهور در قرطبه است ، به درستى روشن نیست . به این سبب ناچار باید به بررسى شواهد و قراین تاریخى و تحلیل آثار منظوم و منثور او پرداخت و به حدس و گمان اکتفا کرد، به ویژه آنکه گاه منابع کهن نیز خود در شرح برخى رویدادهای مربوط به شاعر دچار اشتباه شده اند ( مثلاً نک: توضیحات عبدالعظیم دربارة اشتباه ابن خاقان و به تبع او ابن نباته در شرح حال ابن زیدون ، 194 - 196 ) . منابع جدید نیز اغلب از همین روش برای پى بردن به نقاط تاریک زندگى او به ویژه انگیزه های سیاسى و پاره ای فعالیتهای او استفاده کرده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

نسب ابن زیدون از پدر به بنى مخزوم از تیره های قریش مى رسید. وی در خانواده ای توانگر و اهل علم در رصافه ، حومة قرطبه ، به دنیا آمد ( نک: ابن بشکوال ، 1/259؛ قس : ضیف ، شوقى ، 15 - 16؛ عبدالعظیم ، 104 ) . در 11 سالگى پدرش را، که از عالمان و فقیهان بزرگ قرطبه بود، از دست داد ( ابن بشکوال ، همانجا ) و جد مادریش ابوبکر محمد، که صاحب مناصب قضا و احکام شرطه در شهرهای سالم و قرطبه بود، سرپرستى او را به عهده گرفت ( عبدالعظیم ، 100 - 101 ) . از محیط تربیتى و آموخته های ابن زیدون چندان اطلاعى در دست نیست و استادان او نیز جز یک تن به نام ابوبکر مسلم بن احمد نحوی ( نک: ابن زیدون ، 285، 718 ) شناخته نیستند، اما از بررسى آثارش چنین برمى آید که بسیاری از علوم رایج آن عصر را فراگرفته بوده است ( عبدالعظیم ، 111 - 117 ) . او در جوانى با بسیاری از مشاهیر علم و سیاست دوستى و مجالست داشت . از آن میان مى توان از ابوالولید بن جهور و ابوبکر بن ذکوران نام برد که یکى در سیاست و دیگری در فقه و قضا مشهور بوده است ( ابن بسام ، 1 ( 1 ) /420 - 422؛ قس : ابن خاقان ، 71؛ عبدالعظیم ، 122 - 126 ) .
ظاهراً ابن زیدون ِ جوان مستقیماً در وقایعى که به اضمحلال خلافت قرطبه انجامید و در تاریخ اندلس به دورة فتنه معروف است ، شرکت داشته و خود از کسانى بوده که جهوریان قرطبه را به قدرت رساندند ( ابن خاقان ، 70؛ ابن دحیه ، 167؛ قس : ضیف ، احمد، 62؛ ضیف ، شوقى ، 18؛ عبدالعظیم ، 127 ) . او خود بعدها که روابطش با امیر ابوالحزم بن جهور ( حک 422 - 435ق ) به تیرگى گرایید، در برخى از اشعار و یکى از رسایل خود به کوششهایى که در تأسیس حکومت جهوریان داشته ، اشاره کرده است ( ص 259، 267، 277 - 288، 697 - 698، 701؛ عبدالعظیم ، 128 - 129 ) . همین کوششها نیز مایة ترقى او در بارگاه بنى جهور شد. ابن جهور، که سیاستمداری هوشمند بود، به وی منصب وزارت داد و او را در زمرة نزدیکان و سخنگویان خود درآورد ( ابن دحیه ، همانجا؛ قس : نیکلسن ، 425 - 424 ) ، اما این وضع دیری نپایید و اختلافاتى که ظاهراً از یک سو نتیجة تفاوت روحیات و مقاصد سیاسى این دو، و از سوی دیگر حاصل دسیسه های رقیبان و مخالفان ابن زیدون بود، مناسبات امیر و وزیر را به تیرگى کشاند ( عبدالعظیم ، 131 - 133 ) و در نهایت به اسارت ابن زیدون و سپس گریز وی از قرطبه انجامید. یکى از عوامل این امر ظاهراً روابط ابن زیدون با وَلاّده بوده است ( ابن خاقان ، 81؛ حتى ، 715؛ نیکلسن ، . ( 425
از آنجا که این روابط و پیامدهای آن در زندگى و شعر ابن زیدون تأثیری ژرف داشته ، بررسى اجمالى آن ضروری است . ولاده دختر المستکفى بالله ( حک 414 - 416ق ) ، زنى زیبا و بى پروا بود. او خود را از قید آداب و رسوم رها ساخته و به ویژه پس از سقوط خلافت اموی ( 423ق ) رفتاری آزاد و بى محابا در پیش گرفته بود و از آنجا که از ادب و هنر نیز بهرة فراوان داشت ، در خانة خود محفلهای ادبى و هنری تشکیل مى داد و در آنها پذیرای بزرگان ادب و سیاست مى شد ( ابن بسام ، 1 ( 1 ) /429؛ ابن خاقان ، 73؛ ابن بشکوال ، 2/696؛ مقری ، 4/205، 207 - 208؛ نزهةالابصار، 10 ) . ابن زیدون که در این هنگام در اوج شهرت بود و در عالم سیاست نیز مقامى والا داشت ( عبدالعظیم ، 160 ) ، احیاناً در یکى از همین مجالس با ولاده آشنا شد و همچون بسیاری دیگر از بزرگان پایتخت شیفتة او گشت ( ابن خاقان ، همانجا؛ ابن نباته ، 22؛ نزهة الابصار، 11 ) . روابط این دو به زودی به عشقى پرشور بدل شد و آوازة آن بر سر زبانها افتاد ( نک: ابن زیدون ، 172، 181؛ نزهة الابصار، همانجا ) . شاعر نخستین ملاقات خویش را با ولاده پس از آشنایى با او شرح داده است ( ص 777 - 781 ) . با اینهمه چندی بعد ولاده به دلایلى از شاعر رنجید و از او روی گردان شد ( عبدالعظیم ، 163 ) . دلجوییهای مصرانة شاعر نیز که گاه به عتاب مى آمیخت ( ص 79، 182 - 183 ) و سرانجام نیز به خشم و خشونت گرایید ( ص 175؛ قس : عبدالعظیم ، 165 ) ، نه تنها از آزردگى ولاده نکاست ، بلکه رفته رفته و سرانجام به کلى او را از شاعر گریزاند و به دیگر عشاق متمایل کرد ( ضیف ، شوقى ، 22 ) . در میان این شیفتگان ابن قلاس و ابن عبدوس ( ه م ) از همه شناخته ترند. ابن زیدون نیز نومید از باز یافتن ولاده خشم خود را بر سر رقیبان ریخت و نخست به دوست خود ابن قلاس و سپس به ابن عبدوس تاخت و در قصایدی آنان را از ارتباط با ولاده بر حذر داشت ( ص 578 - 581، 582 - 589 ) ، اما چون ابن عبدوس را در عشق رقیبى سرسخت یافت و دانست که او درصدد جلب محبت ولاده است ، رساله ای گزنده و طنزآمیز نگاشت و در آن ابن عبدوس را سخت به باد تمسخر گرفت ( ص 634 - 679 ) . این رساله که به رسالة «هزلیه » معروف است ، به زودی در سراسر اندلس شهرت یافت و مایة رسوایى ابن عبدوس شد، چنانکه وی ناگزیر شد تا مدتها از ولاده کناره گیرد ( ابن نباته ، 24 ) . خود ولاده نیز از حملات ابن زیدون بى نصیب نماند و شاعر در همان رساله تصویری اهانت آمیز از او پرداخت ( ص 673؛ ابن نباته ، 455؛ قس : عباس ، 165 - 166 ) .
این تندیها و کشمکشها که البته با غرور اشرافى و عزت . . .

بپرس