[ویکی نور] «ابن رشد، ابوالولید محمد بن احمد بن محمد بن رشد»، مشهور به حفید (نواده) فیلسوف، شارح و مفسر آثار ارسطو، فقیه و پزشک برجسته غرب اسلامی (اندلس)، در 520ق در شهر قرطبه در اندلس زاده شد. پدربزرگ و پدرش هر دو از فقیهان و عالمان نامدار و بلندپایه زمان خود بوده اند.
ابن رشد نخست نزد پدرش فقه آموخت و کتاب «موطأ» را به حافظه سپرد. همچنین اندکی فقه نزد ابوالقاسم بن بشکوال و سپس نزد ابومحمد بن رزق و ابومروان بن مسره، و ادبیات عرب را نزد سمحون آموخت و از ابوجعفر بن عبدالعزیز و ابوعبدالله العازری اجازه گرفت. پزشکی را نیز نزد ابومروان بن جُرَّیول بلنسی و به ویژه نزد ابوجعفر بن هارون التجالی یا الترجالی (از شهر ترجاله «تروخیلو» در اندلس) فراگرفت. در فقه بیشتر به «درایت» دلبستگی داشت تا «روایت» و در آن زمینه کتاب «بدایة المجتهد و نهایة المقتصد» را تألیف کرد.
استادان وی در فلسفه شناخته نیستند و ما تنها می دانیم که وی طی مدتی که نزد ابوجعفر بن هارون الترجالی می گذرانده، از وی ریاضیات و نیز بسیاری از «علوم حکمیه» را آموخته بوده است. ابن رشد بر علم کلام و به ویژه کلام اشعری نیز تسلط داشته، هرچند بعداً در نوشته هایش از متکلمان انتقاد کرده است. در برخی گزارش ها آمده است که استاد ابن رشد در فلسفه، فیلسوف مشهور، ابن باجه بوده است؛ اما این گزارش از لحاظ تاریخی نمی تواند درست باشد؛ زیرا درگذشت ابن باجه در 533ق، روی داده بوده؛ یعنی هنگامی که ابن رشد نوجوانی 12 یا 13 ساله بوده است؛ ولی به گفته ارنست رنان، «همانندی عقاید و احترام ژرفی که ابن رشد با آن درباره آن مرد بزرگ (ابن باجه) سخن می گوید، حق می دهد که به معنایی کلی، ابن رشد را شاگرد وی تلقی کنند».
هرچند از تفصیل سرگذشت ابن رشد آگاهی زیادی نداریم، اما برخی از گزارش های مورخان و نیز اشاره های خود ابن رشد در برخی از نوشته هایش، تا اندازه ای رویدادهای زندگی اش را منعکس می کنند. فعالیت های اجتماعی و علمی ابن رشد در دوران فرمانروایی موحدون در اندلس جریان داشته است. در این میان سرگذشت وی، به ویژه با رویدادهای دوران حکومت دو تن از برجسته ترین فرمانروایان موحدون؛ یعنی ابویعقوب یوسف و ابویوسف یعقوب (المنصور)، گره خورده بود. هرچند آغاز فعالیت های اجتماعی و علمی وی در دوران فرمانروایی بنیان گذار سلسله موحدون عبدالمؤمن علی (524-558ق) بوده است. بنا بر گزارش های مورخان، عبدالمؤمن خود مردی دانشمند و دانش پرور بوده است و در دوران فرمانروایی اش دانشمندان را از هر سو فرامی خوانده و زندگی آسوده ای برایشان فراهم می کرده است.
در 548ق، ابن رشد در مراکش بوده و احتمالاً برای یاری کردن به مقاصد عبدالمؤمن در برپا ساختن مدارسی در آنجا اشتغال داشته است. از سوی دیگر نشانه ای در دست است که ابن رشد، احتمالاً در طی همین مدت اقامت در مراکش، به پژوهش های تازه ای در زمینه ستاره شناسی اشتغال داشته و می کوشیده است که دانش ستاره شناسی را، که در دوران وی بر پایه هیئت بطلمیوسی استوار بوده که خود آن بر ریاضیات تکیه داشته است، بار دیگر به ستاره شناسی دوران باستان بازگرداند که برپایه «اصول طبیعی» قرار داشته است.
پس از مرگ عبدالمؤمن (558ق)، پسرش ابویعقوب یوسف جانشین وی شد. در دوران فرمانروایی او که آکنده از حوادث، درگیری ها، جنگ ها، پیروزی ها و شکست ها بود، حاکمیت موحدون کاملاً استوار شد و اندلس از شکوفایی زندگی اجتماعی و نیز فرهنگی برخوردار گردید. خود ابویعقوب نیز مردی دانشمند و در تاریخ عرب و لغت و نحو عربی بسیار چیره دست بوده است و از دانش های دیگر، مانند فقه و حدیث نیز بهره ای فراوان داشته و سرانجام به آموختن فلسفه روی آورده بود و در این رهگذر از آموختن پزشکی نظری آغاز کرده و با مهم ترین رشته های فلسفه آشنا شده بود. وی همچنین فرمان داده بود که کتاب های فلسفی و دیگر دانش های نظری را از اقطار اندلس و مغرب، گرد آورند و نیز در هر جا در جستجوی دانشمندان و به ویژه اهل دانش های نظری بود، چنان که شمار بسیاری از ایشان بر وی گرد آمدند.
ابن رشد نخست نزد پدرش فقه آموخت و کتاب «موطأ» را به حافظه سپرد. همچنین اندکی فقه نزد ابوالقاسم بن بشکوال و سپس نزد ابومحمد بن رزق و ابومروان بن مسره، و ادبیات عرب را نزد سمحون آموخت و از ابوجعفر بن عبدالعزیز و ابوعبدالله العازری اجازه گرفت. پزشکی را نیز نزد ابومروان بن جُرَّیول بلنسی و به ویژه نزد ابوجعفر بن هارون التجالی یا الترجالی (از شهر ترجاله «تروخیلو» در اندلس) فراگرفت. در فقه بیشتر به «درایت» دلبستگی داشت تا «روایت» و در آن زمینه کتاب «بدایة المجتهد و نهایة المقتصد» را تألیف کرد.
استادان وی در فلسفه شناخته نیستند و ما تنها می دانیم که وی طی مدتی که نزد ابوجعفر بن هارون الترجالی می گذرانده، از وی ریاضیات و نیز بسیاری از «علوم حکمیه» را آموخته بوده است. ابن رشد بر علم کلام و به ویژه کلام اشعری نیز تسلط داشته، هرچند بعداً در نوشته هایش از متکلمان انتقاد کرده است. در برخی گزارش ها آمده است که استاد ابن رشد در فلسفه، فیلسوف مشهور، ابن باجه بوده است؛ اما این گزارش از لحاظ تاریخی نمی تواند درست باشد؛ زیرا درگذشت ابن باجه در 533ق، روی داده بوده؛ یعنی هنگامی که ابن رشد نوجوانی 12 یا 13 ساله بوده است؛ ولی به گفته ارنست رنان، «همانندی عقاید و احترام ژرفی که ابن رشد با آن درباره آن مرد بزرگ (ابن باجه) سخن می گوید، حق می دهد که به معنایی کلی، ابن رشد را شاگرد وی تلقی کنند».
هرچند از تفصیل سرگذشت ابن رشد آگاهی زیادی نداریم، اما برخی از گزارش های مورخان و نیز اشاره های خود ابن رشد در برخی از نوشته هایش، تا اندازه ای رویدادهای زندگی اش را منعکس می کنند. فعالیت های اجتماعی و علمی ابن رشد در دوران فرمانروایی موحدون در اندلس جریان داشته است. در این میان سرگذشت وی، به ویژه با رویدادهای دوران حکومت دو تن از برجسته ترین فرمانروایان موحدون؛ یعنی ابویعقوب یوسف و ابویوسف یعقوب (المنصور)، گره خورده بود. هرچند آغاز فعالیت های اجتماعی و علمی وی در دوران فرمانروایی بنیان گذار سلسله موحدون عبدالمؤمن علی (524-558ق) بوده است. بنا بر گزارش های مورخان، عبدالمؤمن خود مردی دانشمند و دانش پرور بوده است و در دوران فرمانروایی اش دانشمندان را از هر سو فرامی خوانده و زندگی آسوده ای برایشان فراهم می کرده است.
در 548ق، ابن رشد در مراکش بوده و احتمالاً برای یاری کردن به مقاصد عبدالمؤمن در برپا ساختن مدارسی در آنجا اشتغال داشته است. از سوی دیگر نشانه ای در دست است که ابن رشد، احتمالاً در طی همین مدت اقامت در مراکش، به پژوهش های تازه ای در زمینه ستاره شناسی اشتغال داشته و می کوشیده است که دانش ستاره شناسی را، که در دوران وی بر پایه هیئت بطلمیوسی استوار بوده که خود آن بر ریاضیات تکیه داشته است، بار دیگر به ستاره شناسی دوران باستان بازگرداند که برپایه «اصول طبیعی» قرار داشته است.
پس از مرگ عبدالمؤمن (558ق)، پسرش ابویعقوب یوسف جانشین وی شد. در دوران فرمانروایی او که آکنده از حوادث، درگیری ها، جنگ ها، پیروزی ها و شکست ها بود، حاکمیت موحدون کاملاً استوار شد و اندلس از شکوفایی زندگی اجتماعی و نیز فرهنگی برخوردار گردید. خود ابویعقوب نیز مردی دانشمند و در تاریخ عرب و لغت و نحو عربی بسیار چیره دست بوده است و از دانش های دیگر، مانند فقه و حدیث نیز بهره ای فراوان داشته و سرانجام به آموختن فلسفه روی آورده بود و در این رهگذر از آموختن پزشکی نظری آغاز کرده و با مهم ترین رشته های فلسفه آشنا شده بود. وی همچنین فرمان داده بود که کتاب های فلسفی و دیگر دانش های نظری را از اقطار اندلس و مغرب، گرد آورند و نیز در هر جا در جستجوی دانشمندان و به ویژه اهل دانش های نظری بود، چنان که شمار بسیاری از ایشان بر وی گرد آمدند.
wikinoor: ابن_رشد،_محمد_بن_احمد