ابن رُشد، ابوالولید محمد (قرطبه ۵۲۰ـ مراکش ۵۹۵ق)
فیلسوف، فقیه، پزشک، ادیب و قاضی مسلمان اهل اندلس. در زادگاهش فقه، ادبیات عرب و پزشکی و در ۵۴۸ق به دعوت عبدالمؤمن از سلسلۀ موحدیان، به مراکش رفت و در دستگاه ابویعقوب یوسف، فرزند و جانشین عبدالمؤمن، منزلت رفیعی یافت و ظاهراً به تشویق همین امیر به شرح و ترجمۀ آثار ارسطو همت گمارد. پس از فوت ابویعقوب با جانشینی پسرش ابویوسف، ملقب به منصور، درپی پاره ای از کینه توزی ها، دست نوشته های ابن رشد سوزانده و خود وی زندانی شد. سرانجام با شفاعت برخی از معتبرین اشبیلیه از حبس آزاد شد. ابن رشد در طول عمر خود بیش از ۷۰ کتاب و رساله نوشت که این آثار را به چهار بخش تقسیم کرده اند: ۱. شروح و تلخیص های آثار افلاطون، ارسطو، اسکندر افرودیسی، نیکلاس دمشقی، بطلمیوس، جالینوس، فارابی، ابن سینا، غزالی و ابن باجه در موضوع های منطقی، فلسفی، طبیعی، مجسطی، اصول، و پزشکی. در میان این دسته آثار، شروح وی بر نگارش های ارسطو، به خصوص شرح مابعدالطبیعه، تأثیر بسزایی در پیشبرد الهیات مسیحی و یهودی داشته است؛ ۲. آثار مستقل فقهی، همچون بدایة المجتهد و نهایة المقتصد؛ ۳. آثار مستقل در علوم عقلی همچون تهافت التهافت در ردّ تهافت الفلاسفۀ غزالی، فصل المقال و الکشف عن مناهج الادله؛ ۴. آثار مستقل در پزشکی، مانند الکلّیات در تبیین مبانی مباحث نظری پزشکی که ابومروان بن زهر، به درخواست وی، تکملۀ آن را در بخش عملیِ دانش پزشکی با نام التیسیر به رشتۀ تحریر درآورده است. فلسفۀ ابن رشد متأثر از ارسطو است؛ درین رهگذر وی با عرضۀ روش شناسی ویژه ای به تبیین آثار مشائیان پرداخته و به همین جهت به عنوان یکی از بزرگ ترین شارحان ارسطو (بیش از ابن سینا) همواره مورد توجه بوده است. وی در آثارش اگرچه قالب فکری خود را بر فلسفۀ مشایی پی ریخته، ولی در مواضعی چند، چون مباحث کیهان شناختی، صدور کثیر از واحد، تحلیل هستی و چیستی، عقل هیولانی و غیره، در صدد ارائۀ تقریری نو در کاستی های مشرب ارسطویی است. دلبستگی دینی ابن رشد و شاید منصب قاضی القضاتی وی، او را بر آن داشته که دربارۀ تعامل عقل با دین مباحث بدیعی، ازجمله در مبانی تأویل، عرضه دارد. پژوهشگران غربی، ابن رشد را از مهم ترین انتقال دهندگان فلسفۀ یونان به فضای فرهنگی قرون وسطا می دانند.
فیلسوف، فقیه، پزشک، ادیب و قاضی مسلمان اهل اندلس. در زادگاهش فقه، ادبیات عرب و پزشکی و در ۵۴۸ق به دعوت عبدالمؤمن از سلسلۀ موحدیان، به مراکش رفت و در دستگاه ابویعقوب یوسف، فرزند و جانشین عبدالمؤمن، منزلت رفیعی یافت و ظاهراً به تشویق همین امیر به شرح و ترجمۀ آثار ارسطو همت گمارد. پس از فوت ابویعقوب با جانشینی پسرش ابویوسف، ملقب به منصور، درپی پاره ای از کینه توزی ها، دست نوشته های ابن رشد سوزانده و خود وی زندانی شد. سرانجام با شفاعت برخی از معتبرین اشبیلیه از حبس آزاد شد. ابن رشد در طول عمر خود بیش از ۷۰ کتاب و رساله نوشت که این آثار را به چهار بخش تقسیم کرده اند: ۱. شروح و تلخیص های آثار افلاطون، ارسطو، اسکندر افرودیسی، نیکلاس دمشقی، بطلمیوس، جالینوس، فارابی، ابن سینا، غزالی و ابن باجه در موضوع های منطقی، فلسفی، طبیعی، مجسطی، اصول، و پزشکی. در میان این دسته آثار، شروح وی بر نگارش های ارسطو، به خصوص شرح مابعدالطبیعه، تأثیر بسزایی در پیشبرد الهیات مسیحی و یهودی داشته است؛ ۲. آثار مستقل فقهی، همچون بدایة المجتهد و نهایة المقتصد؛ ۳. آثار مستقل در علوم عقلی همچون تهافت التهافت در ردّ تهافت الفلاسفۀ غزالی، فصل المقال و الکشف عن مناهج الادله؛ ۴. آثار مستقل در پزشکی، مانند الکلّیات در تبیین مبانی مباحث نظری پزشکی که ابومروان بن زهر، به درخواست وی، تکملۀ آن را در بخش عملیِ دانش پزشکی با نام التیسیر به رشتۀ تحریر درآورده است. فلسفۀ ابن رشد متأثر از ارسطو است؛ درین رهگذر وی با عرضۀ روش شناسی ویژه ای به تبیین آثار مشائیان پرداخته و به همین جهت به عنوان یکی از بزرگ ترین شارحان ارسطو (بیش از ابن سینا) همواره مورد توجه بوده است. وی در آثارش اگرچه قالب فکری خود را بر فلسفۀ مشایی پی ریخته، ولی در مواضعی چند، چون مباحث کیهان شناختی، صدور کثیر از واحد، تحلیل هستی و چیستی، عقل هیولانی و غیره، در صدد ارائۀ تقریری نو در کاستی های مشرب ارسطویی است. دلبستگی دینی ابن رشد و شاید منصب قاضی القضاتی وی، او را بر آن داشته که دربارۀ تعامل عقل با دین مباحث بدیعی، ازجمله در مبانی تأویل، عرضه دارد. پژوهشگران غربی، ابن رشد را از مهم ترین انتقال دهندگان فلسفۀ یونان به فضای فرهنگی قرون وسطا می دانند.