ابن دایه

لغت نامه دهخدا

ابن دایه. [ اِ ن ُ ی َ ] ( اِخ ) عیسی بن میمون مکی. محدث و مفسر، از مجاهد روایت دارد و او را تفسیریست.

ابن دایه. [ اِ ن ُ ی َ ] ( ع اِ مرکب ) کلاغ. ( مهذب الاسماء ). زاغ. غراب.

فرهنگ فارسی

محدث و مفسر از مجاهد روایت دارد و او را تفسیریست

پیشنهاد کاربران

ابن دایَه به احتمال قریب به یقین به معنای فرزند مادر در مقایسه با ابن باوَه به معنای فرزند پدر. هر دو در ارتباط با ایسا ابن ماریا یا عسی ابن مریم و ایسا از دیدگاه دین مسیحت فرزند مذکر آبّا، بابا یا پدر آسمانی. این بینش و باور دین مسیحت در قرآن بطور یقین رد شده است، در سوره چهار آیه ای 112؛ لم یلد و لم یولد.
...
[مشاهده متن کامل]

بهر حال Ebenda به تلفظ اِبندا در زبان آلمانی به معنای همانجا.

آنچه مردینه بودند تا اطفال شیرخواره را پستانِ مَنیَت در دهان حیات نهادند و دایه از ابن دایه ترتیب دادند.
جهانگشای جوینی

بپرس