ابن خروف

لغت نامه دهخدا

ابن خروف. [ اِ ن ُ خ َ ] ( اِخ ) ابوالحسن علی بن محمدبن علی حضرمی اشبیلی. وفات 610 یا 609 هَ.ق. عالم نحوی معروف. کتاب سیبویه و جمل زجاجی را شرح کرده است.

ابن خروف. [ اِن ُ خ َ ] ( اِخ ) ضیاءالدین ابوالحسن علی بن محمد قیسی قرطبی شاعر. وفات او بحلب در 603 هَ.ق. بوده است.

فرهنگ فارسی

شاعر در حلب وفات یافت

پیشنهاد کاربران

بپرس