ابن حجه

لغت نامه دهخدا

ابن حجه. [ اِ ن ُ ح ُج ْ ج َ ] ( اِخ ) ابوجعفر احمدبن محمد قیسی قرطبی ( 562-643 هَ.ق. ). نحوی و مقری و محدث. مولد او قرطبه. درآنجا نحو و حدیث فراگرفت و پس از آن به اشبیلیه رفت و منصب قضا و خطابت به او تفویض شد، در سفری اسیر گشت و او را به منورقه بردند و هم بدانجا وفات کرد. کتاب تسدیداللسان در نحو وجمع بین صحیحین از تألیفات اوست. ( روضات الجنات ).

ابن حجه. [ اِ ن ُ ح ِج ْ ج َ ] ( اِخ ) ابوالمحاسن تقی الدین ابوبکربن علی بن عبداﷲ قادری حنفی ازراری. شاعر و ادیب عرب به عصر ممالیک مصر و شام ( 767 -837 هَ.ق. ). مولد وی حماة شام ، و از این او را ازراری گویند که در جوانی از فروختن گوی گریبان وجه معاش کردی. ابتدا بقاهره رفت و در دارالانشاء کتابت میکرد.او راست خزانةالادب و غایةالارب در علم بدیع و آن شرح قصیده بدیعیه است که هر بیت آن شامل صنعتی از بدیعباشد و هم نام آن صنعت در آن بیت آمده است. و آنگاه که بارزی ، حامی و برکشنده وی در 830 وفات کرد ابن حجه به وطن خویش بازگشت و در آنجا به سال 837 بمرد.

فرهنگ فارسی

شاعر و ادیب عرب به عصر ممالیک مصر و شام

پیشنهاد کاربران

بپرس