ابن بقیه

لغت نامه دهخدا

ابن بقیه. [ اِ ن ُ ب َ قی ی َ ] ( اِخ ) نصیرالدوله ابوطاهر محمدبن بقیه. وفات 367 هَ.ق. وزیر عزالدوله بختیار. بفضل و کرم معروف و در عهد پدر عزالدوله خوانسالار بود و پس از فوت او در سال 362 بوزارت عزالدوله رسید، لیکن چون عزالدوله را بجنگ عضدالدوله فنّاخسرو ترغیب کرد و در اهواز از عضدالدوله شکست خوردند عزالدوله از او رنجیده و آنرا حمل بر سوء تدبیر وزیر کرد و در سال 366 او را گرفته کور کرد و چون ابن بقیه نسبت بعضدالدوله اطاله لسان میکرد آنگاه که عضدالدوله بغداد بگرفت و عزالدوله کشته شد ابن بقیه را زیر پای فیلان افکنده و جسد او بیاویخت و تا وفات عضدالدوله جسد او بر دار بود.

ابن بقیه. [ اِ ن ُ ب َ قی ی َ ] ( اِخ ) ابوطالب احمدبن بکربن بقیه عبدی نحوی. شارح کتاب ایضاح ابوعلی فارسی. او در نحو شاگرد ابوسعد سیرافی و ابوالحسن رمانی و ابوعلی فارسی است. وفات 406 هَ.ق.

فرهنگ فارسی

وزیر عزالدوله بختیار بفضل و کرم معروف

پیشنهاد کاربران

بپرس