ابن بطلان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
ابن بطلان ابن بطلان اِبْن ِ بُطْلان ، ابوالحسن مختار ( یا یوانیس 1 ) بن حسن بن عبدون ابن سعدون بن بطلان «پس از 455ق /1063م ) ( ( ) »، پزشک مسیحى بغدادی . است. وی مدتى نزد ابوالفرج عبدالله بن طیب بغدادی طب و فلسفه خواند ( ابن ابى اصیبعه ،
... [مشاهده متن کامل]
2/238 ) و بزرگ ترین شاگرد و مورد احترام فراوان او بود ( قفطى ، 207 ) . ابن بطلان مدتى نیز ملازمت ابوالحسن ثابت بن ابراهیم بن زهرون طبیب را داشت و از وی در پزشکى بهره گرفت ( ابن ابى اصیبعه ، همانجا ) و از دیگر استادان بغداد هم دانش آموخت .
وی در علوم اوائل دست داشت و از راه پزشکى روزگار مى گذرانید ( قفطى ، 192 ابن بطلان در 439ق /1048م از بغداد خارج شد و پس از عبور از رحبه و رصافه به حلب رسید. معزالدوله ثمال بن صالح مرداسى حاکم حلب او را استقبال کرد و محترمش داشت ( ابن
ابى اصیبعه ، 2/239؛ قس : یاقوت ، 2/306، 785 ) . وی در آنجا اجازه یافت تا قواعد عبادات مسیحیان آن شهر را تنظیم کند و قوانینى به این منظور وضع کرد، اما مسیحیان حلب قوانین او را نپذیرفتند. گذشته از آن ، محسود پزشک مسیحى دیگری به نام ابوالخیر
ابن شراره واقع شد و از سوی او به فساد عقیده متهم گشت . ابن بطلان نتوانست بیش از این در حلب بماند و از آن شهر خارج شد ( قفطى ، 207 ) و در جمادی الا¸خر 441/نوامبر 1049 به قسطاط مصر وارد گردید و 3 سال در این دیار ماند. در این زمان مستنصر بالله
فاطمى خلیفه مصر بود. سفر ابن بطلان را به مصر، عزم دیدار على بن رضوان طبیب و پزشک مشهور آن عصر دانسته اند ( ابن ابى اصیبعه ، 2/239 ) در مصر میان آن دو مناظراتى طبى و فلسفى درگرفت که سرانجام کار به دشمنى کشید ( قفطى ، 192 - 193 ) . ابن بطلان
بسیاری از آنچه میان او و ابن رضوان گذشت ، پس از خروج از مصر، در کتابى گرد آورد و ابن رضوان نیز در رد او کتابى نوشت ( ابن ابى اصیبعه ، همانجا ) . به گفته همو هیچ یک از آن دو کتابى ننوشته و رأیى ابراز نکرده است که دیگری آن را رد نکرده
باشد. گفته اند که ابن بطلان مردی شیرین سخن ، ظریف طبع و در ادب و فروع آن ممتاز بود، ولى ابن رضوان در طب و علوم حکمت از او داناتر بود ( همانجا ) ابن بطلان سرانجام مصر را با دلتنگى به قصد قسطنطنیه ترک گرفت و یک سال در آن شهر ماند ( همو،
2/240 ) . وی در اواخر عمر به انطاکیه رفت . در آنجا ظاهراً مدتى نظارت ساختمان بیمارستانى را بر عهده داشت و چندی بعد در دیری در همان شهر عزلت و عبادت اختیار کرد و در همانجا درگذشت ( قفطى ، 193؛ ابن ابى اصیبعه ، 2/242 ) . قفطى وفات او را 444ق /1052م
مى داند ( ص 193 ) ، اما از آنجا که ابن ابى اصیبعه تاریخ نگارش یکى از آثار او را 455 ق گزارش کرده است ، مى توان آن را نادرست دانست ( ص 2/242 ) . ابن بطلان ، چنانکه خود در شعری یاد کرده هیچ گاه زن و فرزندی نداشت ( همو، 2/241 ) . وی دارای اشعار
زیاد و نکته های نادر و ظریف بود که برخى از آنها در دعوه الاطباء آمده است ( همانجا؛ قس : شیخو، 3/270 - 271 ) ابن بطلان حوادث محیط و روزگارش را ثبت کرده است ؛ از آن جمله پیداشدن ستاره های دنباله دار در445ق /1053م و بروزبیماریهای مهلک و مردن انسانهای
بى شمار در قسطنطنیه است . وی همچنین از کم آبى نیل در تابستان 447ق /1055م و گسترش وبا به عراق و برخى حوادث و آفات دیگر یاد کرده که موجب مرگ دانشمندانى چون ابوالحسن ( ابوالحسین : خطیب ، 4/377 ) قدوری فقیه ، اقضى القضاه ماوردی ، ابن طیب
طبری ، ابوالحسن صابى و ابوالعلاء معری گردید ( ابن ابى اصیبعه ، 2/240 - 241 ) ابن بطلان در طب مرتبه ای والا داشت چنانکه ابن منقذ برخى از آرا و درمانهای او را در کتاب الاعتبار ( ص 183 - 185 ) تحت عنوان معجزات ابن بطلان آورده است . با مطالعه آثار
ابن بطلان به خوبى مى توان به آراء و عقاید او، به ویژه در مورد دانش و دانشمندان ، پى برد. مثلاً، در یکى از رسایل خود با عنوان المقاله المصریه که در رد ابن رضوان نوشته و قفطى هم بخشهایى از آن را نقل کرده است ( ص 195 - 207 ) ، مى گوید: کوچک ترین
شرط دانشمندی بذل انصاف و پرهیز از اسراف است . دانش باید دور از عصبیت باشد و چنانکه ثامسطیوس گفته است ، دلهای دانشوران همچون پرستشگاه پروردگار است که باید پیوسته پاکیزه و دور از آلایش بماند. علم فاسد به افزایش شک و شک قوی به کاهش دانش
مى انجامد. علم ضعیف موجب قوت شک و شک قوی موجب ضعف علم مى شود. هر یک از این دو، علت دیگری است . ابن بطلان به حکلما و فضلاء متقدم چون ارسطو، جالینوس ، حنین ، ابوالخیر بن خمار، ابوعلى بن زرعه و استادش ابوالفرج عبدالله بن طیب سخت اعتقاد
داشته و حرمت مى گذاشته ، زیرا بر آن است که اگر در آثار استادانى از این قبیل ، خواننده تناقضى و تباینى احساس کند، این به سبب نفهمیدن صحیح مطالب آنان است ، در چنین مواردی خواننده باید سعى کند با دقت و تفحص بیشتر مطلب را به درستى دریابد.
ابن بطلان در این رساله برای رد شبهات ابن رضوان به مسائل مابعدالطبیعه ، نفس ، طب و طبیعیات نیز توجه دارد ( ص 47 - 71 ) آثار: 1. تقویم الصحه، یا تقویم الصحه و ذکر منافع الاغذیه و مضارها یا تقویم الصحه بالاسباب السته، در طب . ابن بطلان این کتاب
را در جدولهای متناظر تدوین کرد. او احتمالاً بانى این جدولهای پزشکى بوده است که بعدها توسط ابن جزله گسترش یافت ( سارتون ، 1/835 - 836 ) . از این کتاب نسخه های متعدد در دست است ( مشکوه، 3/2637 - 2638؛ ظاهریه ، 182؛ کوپریلى ، 1/489؛ ریو، 539 ؛ دوسلان ،
527 . ( 526, ترجمه لاتین تقویم الصحه در 937ق /1531م و ترجمه آلمانى آن در 938ق /1533م انتشار یافت ( ووستنفلد، 79 ) 2. دعوه الاطباء، ابن بطلان این کتاب را برای امیر نصرالدوله ابونصر احمد بن مروان - حاکم مروانى میافارقین ( 401 - 453ق / 1010 - 1061م )
- نگاشت . این کتاب در 1901م در اسکندریه با تکمله ای از بشاره زلزل چاپ شد، و صدقى بیک آن را به فرانسه ترجمه کرد که در 1931م در پاریس انتشار یافت . از این . . .
... [مشاهده متن کامل]
2/238 ) و بزرگ ترین شاگرد و مورد احترام فراوان او بود ( قفطى ، 207 ) . ابن بطلان مدتى نیز ملازمت ابوالحسن ثابت بن ابراهیم بن زهرون طبیب را داشت و از وی در پزشکى بهره گرفت ( ابن ابى اصیبعه ، همانجا ) و از دیگر استادان بغداد هم دانش آموخت .
وی در علوم اوائل دست داشت و از راه پزشکى روزگار مى گذرانید ( قفطى ، 192 ابن بطلان در 439ق /1048م از بغداد خارج شد و پس از عبور از رحبه و رصافه به حلب رسید. معزالدوله ثمال بن صالح مرداسى حاکم حلب او را استقبال کرد و محترمش داشت ( ابن
ابى اصیبعه ، 2/239؛ قس : یاقوت ، 2/306، 785 ) . وی در آنجا اجازه یافت تا قواعد عبادات مسیحیان آن شهر را تنظیم کند و قوانینى به این منظور وضع کرد، اما مسیحیان حلب قوانین او را نپذیرفتند. گذشته از آن ، محسود پزشک مسیحى دیگری به نام ابوالخیر
ابن شراره واقع شد و از سوی او به فساد عقیده متهم گشت . ابن بطلان نتوانست بیش از این در حلب بماند و از آن شهر خارج شد ( قفطى ، 207 ) و در جمادی الا¸خر 441/نوامبر 1049 به قسطاط مصر وارد گردید و 3 سال در این دیار ماند. در این زمان مستنصر بالله
فاطمى خلیفه مصر بود. سفر ابن بطلان را به مصر، عزم دیدار على بن رضوان طبیب و پزشک مشهور آن عصر دانسته اند ( ابن ابى اصیبعه ، 2/239 ) در مصر میان آن دو مناظراتى طبى و فلسفى درگرفت که سرانجام کار به دشمنى کشید ( قفطى ، 192 - 193 ) . ابن بطلان
بسیاری از آنچه میان او و ابن رضوان گذشت ، پس از خروج از مصر، در کتابى گرد آورد و ابن رضوان نیز در رد او کتابى نوشت ( ابن ابى اصیبعه ، همانجا ) . به گفته همو هیچ یک از آن دو کتابى ننوشته و رأیى ابراز نکرده است که دیگری آن را رد نکرده
باشد. گفته اند که ابن بطلان مردی شیرین سخن ، ظریف طبع و در ادب و فروع آن ممتاز بود، ولى ابن رضوان در طب و علوم حکمت از او داناتر بود ( همانجا ) ابن بطلان سرانجام مصر را با دلتنگى به قصد قسطنطنیه ترک گرفت و یک سال در آن شهر ماند ( همو،
2/240 ) . وی در اواخر عمر به انطاکیه رفت . در آنجا ظاهراً مدتى نظارت ساختمان بیمارستانى را بر عهده داشت و چندی بعد در دیری در همان شهر عزلت و عبادت اختیار کرد و در همانجا درگذشت ( قفطى ، 193؛ ابن ابى اصیبعه ، 2/242 ) . قفطى وفات او را 444ق /1052م
مى داند ( ص 193 ) ، اما از آنجا که ابن ابى اصیبعه تاریخ نگارش یکى از آثار او را 455 ق گزارش کرده است ، مى توان آن را نادرست دانست ( ص 2/242 ) . ابن بطلان ، چنانکه خود در شعری یاد کرده هیچ گاه زن و فرزندی نداشت ( همو، 2/241 ) . وی دارای اشعار
زیاد و نکته های نادر و ظریف بود که برخى از آنها در دعوه الاطباء آمده است ( همانجا؛ قس : شیخو، 3/270 - 271 ) ابن بطلان حوادث محیط و روزگارش را ثبت کرده است ؛ از آن جمله پیداشدن ستاره های دنباله دار در445ق /1053م و بروزبیماریهای مهلک و مردن انسانهای
بى شمار در قسطنطنیه است . وی همچنین از کم آبى نیل در تابستان 447ق /1055م و گسترش وبا به عراق و برخى حوادث و آفات دیگر یاد کرده که موجب مرگ دانشمندانى چون ابوالحسن ( ابوالحسین : خطیب ، 4/377 ) قدوری فقیه ، اقضى القضاه ماوردی ، ابن طیب
طبری ، ابوالحسن صابى و ابوالعلاء معری گردید ( ابن ابى اصیبعه ، 2/240 - 241 ) ابن بطلان در طب مرتبه ای والا داشت چنانکه ابن منقذ برخى از آرا و درمانهای او را در کتاب الاعتبار ( ص 183 - 185 ) تحت عنوان معجزات ابن بطلان آورده است . با مطالعه آثار
ابن بطلان به خوبى مى توان به آراء و عقاید او، به ویژه در مورد دانش و دانشمندان ، پى برد. مثلاً، در یکى از رسایل خود با عنوان المقاله المصریه که در رد ابن رضوان نوشته و قفطى هم بخشهایى از آن را نقل کرده است ( ص 195 - 207 ) ، مى گوید: کوچک ترین
شرط دانشمندی بذل انصاف و پرهیز از اسراف است . دانش باید دور از عصبیت باشد و چنانکه ثامسطیوس گفته است ، دلهای دانشوران همچون پرستشگاه پروردگار است که باید پیوسته پاکیزه و دور از آلایش بماند. علم فاسد به افزایش شک و شک قوی به کاهش دانش
مى انجامد. علم ضعیف موجب قوت شک و شک قوی موجب ضعف علم مى شود. هر یک از این دو، علت دیگری است . ابن بطلان به حکلما و فضلاء متقدم چون ارسطو، جالینوس ، حنین ، ابوالخیر بن خمار، ابوعلى بن زرعه و استادش ابوالفرج عبدالله بن طیب سخت اعتقاد
داشته و حرمت مى گذاشته ، زیرا بر آن است که اگر در آثار استادانى از این قبیل ، خواننده تناقضى و تباینى احساس کند، این به سبب نفهمیدن صحیح مطالب آنان است ، در چنین مواردی خواننده باید سعى کند با دقت و تفحص بیشتر مطلب را به درستى دریابد.
ابن بطلان در این رساله برای رد شبهات ابن رضوان به مسائل مابعدالطبیعه ، نفس ، طب و طبیعیات نیز توجه دارد ( ص 47 - 71 ) آثار: 1. تقویم الصحه، یا تقویم الصحه و ذکر منافع الاغذیه و مضارها یا تقویم الصحه بالاسباب السته، در طب . ابن بطلان این کتاب
را در جدولهای متناظر تدوین کرد. او احتمالاً بانى این جدولهای پزشکى بوده است که بعدها توسط ابن جزله گسترش یافت ( سارتون ، 1/835 - 836 ) . از این کتاب نسخه های متعدد در دست است ( مشکوه، 3/2637 - 2638؛ ظاهریه ، 182؛ کوپریلى ، 1/489؛ ریو، 539 ؛ دوسلان ،
527 . ( 526, ترجمه لاتین تقویم الصحه در 937ق /1531م و ترجمه آلمانى آن در 938ق /1533م انتشار یافت ( ووستنفلد، 79 ) 2. دعوه الاطباء، ابن بطلان این کتاب را برای امیر نصرالدوله ابونصر احمد بن مروان - حاکم مروانى میافارقین ( 401 - 453ق / 1010 - 1061م )
- نگاشت . این کتاب در 1901م در اسکندریه با تکمله ای از بشاره زلزل چاپ شد، و صدقى بیک آن را به فرانسه ترجمه کرد که در 1931م در پاریس انتشار یافت . از این . . .