ابن بجده

لغت نامه دهخدا

ابن بجده. [ اِ ن ُ ب َ دَ ] ( ع ص مرکب ، اِ مرکب ) دانای حقیقت کار و کنه آن ، و نظیر آن در زبان عرب هو ابن بعثطها و ابن ثامورها و ابن سرسورها و ابن ثراها و ابن مدینتها و ابن زوملتهاست : هو ابن بجدتها؛ او دانای بحقیقت آن امر است. || دلیل. هادی. || کسی که از گفته خود نگردد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) عالم ماتقن دانشمند مبرزا . این ترکیب همیشه باضافه استعمال شود : برادر خوانده ای داشت بفطانت ذهن ورزانت رای مشهور.... این بجده رشد و کیاست نهادی همه حدس وفراست .
دانای حقیقت کار و کنه آن و نظیر آن در زبان عرب

پیشنهاد کاربران

بپرس