ابن القیسرانی

لغت نامه دهخدا

ابن القیسرانی. [ اِ نُل ْ ق َ س َ ] ( اِخ ) ابوالفضل محمدبن طاهربن علی المقدسی. محدث و لغوی. مولد او به سال 448 هَ.ق. به بیت المقدس. او برای استماع حدیث بحجاز و شام و مصر و فارس و خوزستان و خراسان و بعض دیگر اصقاع مسلمانی رفت و سپس در همدان اقامت گزید و بتدریس و تصنیف پرداخت و دربازگشت از زیارت خانه بربیعالاول 507 در بغداد درگذشت. او راست : کتاب اطراف الکتب السته. کتاب اطراف الغرائب لدارقطنی. کتاب الانساب. کتاب جمع بین کتابی ابی نصرالکلاباذی و ابی بکر الاصفهانی و آن در حیدرآباد به طبع رسیده. و نیز آثاری دیگر در تصوف و اشعاری نیکو.

ابن القیسرانی. [ اِ نُل ْ ق َ س َ ] ( اِخ ) ابوزرعه طاهر، فرزند ابوالفضل محمدبن طاهربن علی المقدسی. او نیزچون پدر از محدثین است و پس از وفات ابوالفضل بهمدان درس می گفت. وفات او به سال 566 هَ.ق. بوده است.

ابن القیسرانی. [ اِ نُل ْ ق َ س َ ] ( اِخ ) اشرف الدین ابوعبداﷲ محمدبن نصربن صغیر. شاعری از نسل خالدبن ولید. مولد او به عَکّا در 478 هَ.ق. او را در ادب ید طولی و از هیئت و نجوم نیز بابهره بوده و با ابن منیر شاعر شیعی مشاعراتی داشته. اشعار او نهایت ظریف و بدیع است. او راست در حق یکی از مغنیان معاصر خود:
واﷲ لو انصف العشاق انفسهم
فدوک منها بما عزوا و ما صانوا
ما انت حین تغنّی فی مجالسهم
الا نسیم الصبا و القوم اغصان.
وفات ابوعبداﷲبه سال 548 به دمشق بوده است. قیسرانی منسوب است به قیسریه یا قیساریه بندری کوچک از بنادر شام که در حروب صلیبیه ویران شده است.

پیشنهاد کاربران

بپرس