ابن القیسرانی
لغت نامه دهخدا
ابن القیسرانی. [ اِ نُل ْ ق َ س َ ] ( اِخ ) ابوزرعه طاهر، فرزند ابوالفضل محمدبن طاهربن علی المقدسی. او نیزچون پدر از محدثین است و پس از وفات ابوالفضل بهمدان درس می گفت. وفات او به سال 566 هَ.ق. بوده است.
ابن القیسرانی. [ اِ نُل ْ ق َ س َ ] ( اِخ ) اشرف الدین ابوعبداﷲ محمدبن نصربن صغیر. شاعری از نسل خالدبن ولید. مولد او به عَکّا در 478 هَ.ق. او را در ادب ید طولی و از هیئت و نجوم نیز بابهره بوده و با ابن منیر شاعر شیعی مشاعراتی داشته. اشعار او نهایت ظریف و بدیع است. او راست در حق یکی از مغنیان معاصر خود:
واﷲ لو انصف العشاق انفسهم
فدوک منها بما عزوا و ما صانوا
ما انت حین تغنّی فی مجالسهم
الا نسیم الصبا و القوم اغصان.
وفات ابوعبداﷲبه سال 548 به دمشق بوده است. قیسرانی منسوب است به قیسریه یا قیساریه بندری کوچک از بنادر شام که در حروب صلیبیه ویران شده است.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید