ابن ابار

لغت نامه دهخدا

ابن ابار. [ اِ ن ُ اَب ْ با ] ( اِخ ) ابوجعفر احمدبن محمد خولانی. رجوع به ابوجعفر احمدبن محمد شود.

ابن ابار. [ اِ ن ُ اَب ْ با ] ( اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲبن ابی بکر قضاعی ( 595-658 هَ.ق. ). مورخ و شاعر و ادیب. تولد او در شهر بلنسیه. و نزد حکام بلنسیه صاحب سر بوده. وقتی مسیحیان این شهر را محاصره کردند به سفارت نزد امیر تونس رفت و از او درخواست که مسلمین اندلس را یاری دهد لیکن چون مسیحیان شهر بلنسیه را متصرف شدند ابن ابار با عائله خود از وطن خویش هجرت کرده بتونس رفت و رازدار یا صاحب السر سلطان تونس شد و نوشتن طغرا به او محول گشت. چندی نیز معزول و باز بکار سابق گماشته شد. در آخر بعلت بدرفتاری ، درباریان را از خود ناراضی و سلطان را خشمگین ساخت تا روز چهارشنبه 20 محرم 658 کشته شد. و جسد او را با تمام مصنفات و اشعار وی که بدست آوردند بیک جا بسوختند. این مرد بعلت نامعلومی معروف به الفار ( موش ) بوده. از اوکتب ذیل باقی مانده است : کتاب التکمله که متمم کتاب الصله ابن بشکوال است. المعجم فی اصحاب القاضی الامام ابی علی الصدفی. کتاب الحلةالسیراء. و این سه در اروپا چاپ شده است. کتاب اعتاب الکتاب. کتاب تحفةالقادم.

فرهنگ فارسی

مرخ و شاعر و ادیب

پیشنهاد کاربران

بپرس