ابلوک. [ اَ ] ( ص ) مردم منافق و دورنگ و فضول. ( برهان ) : بود از آن جوق قلندر ابلهی مرد ابلوکی رغیبی بی رهی.شاه داعی شیرازی.رجوع به ابلک شود.