ز بهر کسان رنج بر تن نهی
ز کم دانشی باشد و ابلهی.
فردوسی.
نبیره که جنگ آورد با نیاهم از ابلهی است و کانائیا .
فردوسی.
ندارم از این کار هیچ آگهی سخن هر چه گویم بود ز ابلهی.
فردوسی.
پر از خشم بهرام گفتش چنین شما راست آئین بتوران زمین
که بی خواهش من سر اندرنهی
براه ، این نباشد مگر ابلهی.
فردوسی.
وزیر چون پادشاه را تحریض نماید در کاری که برفق... تدارک پذیرد، برهان... غباوت خویش نموده باشد و حجت ابلهی... کرده. ( کلیله و دمنه ).