ابلاغ کردن


معنی انگلیسی:
communicate, serve, to communicate

مترادف ها

impart (فعل)
سهم دادن، رساندن، بیان کردن، افشاء کردن، ابلاغ کردن، بهره مند ساختن، افاضه کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس