دیکشنری
مترجم
بپرس
ابغاض
برابر پارسی
: دشمنی، دشمنی ها
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
ابغاض. [ اِ ] ( ع مص ) دشمن داشتن. بدشمن داشتن کسی را.
ابغاض. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ بغض.
فرهنگ فارسی
جمع بغض، کینه ورزیدن، باکسی کینه ودشمنی داشتن
جمع بغض
فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل . )کینه ورزیدن ، دشمنی کردن .
فرهنگ عمید
= بغض
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها