ابعد


برابر پارسی: دورتر

لغت نامه دهخدا

ابعد. [ اَ ع َ ] ( ع ن تف ، ص ) دورتر. بعیدتر: ابعد من النجم ؛ اقصی. || خویش دور. || بیگانه. || خائن. خیانت گر. || ( اِ ) خیر و فایده. ج ، اباعد.

فرهنگ فارسی

بعیدتر، دورتر، اباعدجمع
( صفت ) ۱ - دورتر بعید تر . ۲ - خویش دور بیگانه . ۳- خیانت گر خاین . ۴ - خیر فایده . جمع : اباعد .

فرهنگ معین

(اَ عَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - دورتر، بعیدتر. ۲ - خویش دور، بیگانه . ۳ - خیانت گر، خائن . ۴ - خیر، فایده . ج . اباعد.

فرهنگ عمید

بعیدتر، دورتر.

مترادف ها

farthermost (صفت)
دورترین، اقصی نقطه، بعیدترین، ابعد

پیشنهاد کاربران

بعیدتر
[مثال: اینکه با این سی وی بتونی از دانشگاه اسکالرشیپ بگیری، بعید بلکه ابعد بنظر میرسد. ]
معادل انگلیسی far - fetched, far - reaching
دورتر، بعیدتر_بیگانه، خویش دور

بپرس