لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - دورتر بعید تر . ۲ - خویش دور بیگانه . ۳- خیانت گر خاین . ۴ - خیر فایده . جمع : اباعد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
دورترین، اقصی نقطه، بعیدترین، ابعد
پیشنهاد کاربران
بعیدتر
[مثال: اینکه با این سی وی بتونی از دانشگاه اسکالرشیپ بگیری، بعید بلکه ابعد بنظر میرسد. ]
معادل انگلیسی far - fetched, far - reaching
[مثال: اینکه با این سی وی بتونی از دانشگاه اسکالرشیپ بگیری، بعید بلکه ابعد بنظر میرسد. ]
معادل انگلیسی far - fetched, far - reaching
دورتر، بعیدتر_بیگانه، خویش دور