ابظر. [ اَ ظَ ] ( ع ص ) اقلف. نابریده. نامختون. ختنه ناکرده. || کش لب بالا بزرگ بود. لب زبرین ْبزرگ. آنکه میان لب زَوَرینش بیرون آمده بود. ( تاج المصادر بیهقی ). آنکه لب بالائین او پیش آمده باشد. که در میان لب بالائین تندی و پیش آمدگی و برآمدگی بود. لب زَوَرین ْبزرگ. ( مهذب الاسماء ). مؤنث : بَظْراء. ج ، بُظر.