ابط. [ اِ ] ( ع اِ ) بَغل. بن بغل. زیر بَغل. باطن منکب. کش. خش. || باقی ریگ که بماند بر زمین چون راهها. ( مهذب الاسماء ). توده ریگ که باریک شده باشد. ج ، آباط.ابط. [ اِ ] ( اِخ ) نام دهی به یمامه.ابط. [ اَ ] ( ع مص ) فروانداختن.ابط. [ اِ ب ِ ] ( ع اِ ) اِبط.