ابس
لغت نامه دهخدا
ابس. [ اَ ] ( ع مص ) سرزنش کردن. خوار کردن. شکستن کسی را. خوار شمردن. خرد و حقیر پنداشتن. || درشتی کردن. ( زوزنی ). || ترساندن. || بند کردن. || پیش آمدن کسی را بمکروه. غلبه کردن. قهر کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).
ابس. [ اَ ] ( ع اِ ) قحط. || جای درشت. || سنگ پشت نر.
ابس. [ اِ ] ( ع اِ ) اصل بد. || جای درشت.
فرهنگ فارسی
اصل بد
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
ابس ( به آلمانی: Ebbs ) یک منطقهٔ مسکونی در اتریش است که در ناحیه کوفستاین واقع شده است. [ ۲] ابس ۴۰ کیلومتر مربع مساحت دارد ۴۷۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: ابس
دانشنامه آزاد فارسی
اَبِس (abbess)
(یا: مادر روحانی) رئیسه و بزرگ راهبه های دیر، اصطلاحی رایج در مسلک بندیکتی۱. معمولاً او را خواهران روحانی انتخاب می کنند و تنفیذ حکمش با اسقف است. در کلیسای کاتولیک رومی، ابس از مقامی همتای رئیس دیر۲ برخوردار است و به جز وظایف کشیشی، دیگر تکالیفشان یکسان است. به فرمان شورای ترانت۳، انتخاب ابس مشروط به هشت سال عضویت رسمی در کلیسا و پس از ۴۰ سالگی اوست.
(یا: مادر روحانی) رئیسه و بزرگ راهبه های دیر، اصطلاحی رایج در مسلک بندیکتی۱. معمولاً او را خواهران روحانی انتخاب می کنند و تنفیذ حکمش با اسقف است. در کلیسای کاتولیک رومی، ابس از مقامی همتای رئیس دیر۲ برخوردار است و به جز وظایف کشیشی، دیگر تکالیفشان یکسان است. به فرمان شورای ترانت۳، انتخاب ابس مشروط به هشت سال عضویت رسمی در کلیسا و پس از ۴۰ سالگی اوست.
wikijoo: ابس
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید