ابزورد

پیشنهاد کاربران

مهمل گرایی آگاهانه
کنتراست موهوم
آن چه به عقل دانسته نمی شود، مانند مسائل شهودی و غیبی
مکاتب ادبی - ابزوردیسم
آشنایی با مکاتب ادبی - ابزوردیسمتوسط علی علیرضاییمکاتب ادبی۱ دیدگاه
وقتی صحبت از پوچی و پوچ گرایی می شود اغلب ذهن هایمان به سمت واژه ی �نیهیلیسم� می رود. اما وقتی بدانیم که معادل دقیق نیهیلیسم، هیچ انگاری است؛ متوجه می شویم این دو مکتب، با همدیگر تفاوت هایی پایه ای دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

نیهیلیسم، پوچی خود را برپایه ی منطق سوار می کند. و معتقد است که وجود هرگونه بنیان عینی برای جهان، زیر سوال است. درسوی مقابل، ابزوردیسم مکتبی است که تلاش های انسان برای یافتن معنای ذاتی جهان را درنهایت شکست خورده می داند. و در اصل، نه حقیقت را انکار می کند و نه جلوی تلاش آدمی را می گیرد. بلکه پیش پیش، نتیجه را صادر می کند؛ دلیل این امر از نظر ابزوردیسم، میزان ناخالصی اطلاعات انسان و محدوده ی بسیار گسترده ی نادانسته ها است که قطعیت در وصال معنا را ناممکن می کنند.
ابزوردیسم بیان می کند که ذهن انسان و جهان پیرامون، هیچ یک خالی از معنا نیستند. اما رابطه ی این دو و تناقض های ساختاری شان باعث پوچ بودن نهایی معنا می شود.
پس درنهایت می توان ابزوردیسم را �تعارض بین تمایل همیشگی بشر برای جستجوی ارزش درونی و معنا در زندگی که به ناتوانی انسان در یافتن آن ختم می شود. � تعریف کرد.
درواقع ما وقتی به موضوع معنا برمی خوریم و دنبال پاسخ آن می گردیم، هرچه که عقلانی تر و عمیقتر به آن بنگریم متوجه اشکالات بیشتری می شویم که مانع از رسیدن به جواب دقیق می شوند و یا بدتر از آن، به ما پاسخ های متفاوت می دهند. پس شاید زندگی هدفی هم داشته باشد اما از دسترس ما خارج است.
آلبر کامو در مقاله ی فلسفی خود به نام �افسانه ی سیزیف� موضوع ابزوردیسم را با یک اسطوره ی یونانی به نام سیزیف باز می کند. این اسطوره به خاطر فاش کردن راز رب النوعی محکوم می شود تا تخته سنگی را به دوش گرفته و تا قله یک کوه حمل کند، اما همیشه، زمانی که به قله می رسد، سنگ به پایین می غلتد و سیزیف باید دوباره این کار را از ابتدا انجام دهد. و به نوعی داخل پوچی این لوپ ابزورد گیر افتاده است. کامو می گوید که پیروزی چنین فردی به آگاهی او وابسته است.
راه حل چیست؟
انسان در تقابل با پوچی محض، معمولا سه راه حل به ذهنش خطور می کند:
اولین راه، همیشه پاک کردن صورت مساله ی سخت و فرار از رویارویی با آن است: خودکشی یا پایان دادن به هستی! ابزوردیست ها چنین راهی را باطل می دانند. و آلبر کامو و سورن کی یرکگارد که از بنیان گذاران چنین تفکری هستند این راه را بدترین جواب به شکست دربرابر معنا می دانند. کامو می گوید:
این ( خودکشی ) با پوچی مقابله نمی کند. بلکه آن را بدتر می کند؛ این که به زندگی خود پایان دهی [جواب مساله نیست].
چنگ زدن به اعتقادات مذهبی، روحانی و باورهای قلبی در یک بستر فراواقعی یا ماوراءالطبیعه راه دوم است. راه حلی که در آن فرد به واقعیتی فراتر از �پوچی� معتقد می شود. که خود معنی دارد و معنای طبقه ی زیرین خود را هم حل می کند.
کی یرکگارد درباره ی این روش می گوید: �باور به چیزی فراتر از پوچی به یک پذیرش غیر عقلانی اما لزوماً مذهبی از چیزی نادیدنی و از لحاظ تجربی غیرقابل اثبات می انجامد. � و کامو آن را یک �خودکشی فلسفی� می نامد!
آخرین راه، همیشه پذیرش وضع موجود و اصطلاحا کنار آمدن با فلاکت موجود است!
کامو این راه را قبول داشت. به نظر او وقتی که پوچی برتر ( نسبت به توان خود ) را می پذیریم می توانیم با درنظر نگرفتن هیچ محدودیت اخلاقی یا مذهبی و طغیان علیه وضع پوچ موجود، به آزادی مطلق برسیم. اما باز هم نظر این دو فیلسوف با یک دیگر متفاوت است. و کی یرکگارد این راه را �دیوانگی شیطان وار� تلقی می کند.
آلبر کامو
وقتی مدت زیادی از شروع یک مکتب –خاصه یک مکتب هنری ادبی - می گذرد طبیعی است که افراد زیادی بر روی آن توضیح نوشته یا در حدود آن مکتب، اثر ارائه کنند اما شاید برای درک عمیق یک مکتب بهتر باشد که به اولین نفرات اعتماد کنیم، زیرا حتی اگر آنان مانیفست دقیقی روی مکتب ابداعی ننوشته باشند اما طریق راه را در آثارشان مشخص کرده اند.
در حوزه ی ابزوردیسم، آلبر کامو چنین شخصی است که از پیشگامان فلسفه ی مذکور حساب می شود. او تنها سؤال فلسفی درست این مکتب را سؤال درباره ی خودکشی می داند؛ به این معنی که آیا ما باید رنج زندگی را تحمل کنیم یا اینکه به سادگی خود را بکشیم؟ کامو بیشتر انسان های تاریخ را –کم و زیاد - درگیر باور پوچی دنیا می داند. و خودکشی یا چسبیدن به باورهای مصنوع را دو راه اصلی بشر می داند. اما عنوان می کند که راه سومی هم هست؛ این گونه که ما می توانیم دریابیم، زندگی پوچ و بی معنی است. اما در هر حال به زندگی ادامه دهیم و به دنبال شادی های موجود بگردیم. تا زندگی بهتری را در همین پوچی تجربه کنیم.
قهرمانان پوچی، انسان هایی هستند که با طغیان بر پوچی به خلاقیت و آفرینندگی دست می یابند. و از نظر کامو نمونه اند! هرگونه انسان طاغی ( طغیان کننده ) و علی الخصوص هنرمندان چهره هایی هستند که کامو آن ها را �قهرمانان پوچی� می نامد.
ابزوردیسم در ادبیات
وقتی در ادبیات بگردیم، در همین چند دهه ی رواج ابزوردیسم –به مثابه یک مکتب حد و حدوددار - آثار زیادی را از نویسندگان بزرگی کشف می کنیم.
ساموئل بکت، ژان ژنه، اوژن یونسکو، ادوارد آلبی، آنتوان چخوف، کرت ونه گات، ژان پل سارتر، جوزف هلر، هارولد پینتر، کوبو آبه و فریناندو آرابال افرادی هستند که به طور تخصصی در زمینه ی ادبیات سراغ ابزوردیسم رفته اند یا آثارشان رنگ و بوی پوچ گرایی دارد و کتاب هایی مانند باغ آلبالو، در انتظار گودو، دست آخر، اسلحه خانه ی شماره ی پنج، روسپی بزرگوار، تهوع، مگس ها، زن در ریگ روان، کرگدن و صندلی ها از مهم ترین نمونه های این حوزه در ادبیات محسوب می شوند.
در سینما نیز، افرادی مانند اینگمار برگمان، برادران کوئن و یا داخل کشور خودمان عبدالرضا کاهانی از کارگردانانی بوده اند که ابزوردیست به حساب می آیند.
منبع: ketabchi. com

نافهم ، عبث
معناباخته ، پوچ انگار
جفنگ
گنگ، بی معنا و مهمل.
پوچ نمایی - عبث نمایی
پوچگرایی، عدم، فانی
گنگ ، مبهم ، عبث ، ناگویا
پوچ، بی معنی، یاوه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس