دیکشنری
مترجم
بپرس
ابریزی
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
ابریزی. [ اِ ] ( ص نسبی ) ابریز.
- ذهب ابریزی ؛ زر بی غش. زر ساو. ذهب خالص.زر طلا.
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به ابریز ذهب ابریزی زربی غش زرساو ذهب خالص ذهب ابریزی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها