ابرکاکیا

لغت نامه دهخدا

ابرکاکیا. [ اَ ب َ ] ( اِ ) تنیده عنکبوت. نسج عنکبوت. کارتُنک. تنسته. دام عنکبوت. خانه عنکبوت. بیت العنکبوت. تار عنکبوت. کره. کرتینه. و آنرا ابرکاکیاب و ابرکاکیان و ابرکاکیاه نیز گفته اند :
دلیل تو ابریست پوشای حق
به سستی ست همچون ابرکاکیا.
لطیفی ( از شعوری ).
و محتاج تأیید شواهد است. و در شعوری بنقل از مجمع، کاف اول را فارسی ( گ ) ضبط می کند.

فرهنگ فارسی

تنیده عنکبوت، تارعنکبوت، خانه عنکبوت، ابرکاکیاب وابرکاکیان وابرکاکیاه هم گویند
( اسم ) تنید. عنکبوت نسج عنکبوت کارتنک تنسته دام عنکبوت خان. عنکبوت کارتنک العنکبوت تار عنکبوت کره کرتینه کلاش خانه .

فرهنگ معین

(اَ بَ ) (اِ. ) عنکبوت ، تار عنکبوت .

فرهنگ عمید

تار عنکبوت.

پیشنهاد کاربران

تون در معانی دیگری هم در فرهنگهای لغات آمده و معنای اصلی آن ، "تار" می باشد در مقابل" پود"
و هم در کتب و یادداشت های قدیمی به معنای " تار عنکبوت " هم آمده است.
" تونیدن " به معنای تنیدن تار آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال : طبع عنکبوت هم این است که " بتوند " . . .
. . . فکری شدم، ماندم حیران که این چطور روی این آب حوض تار " تونیده " . . .

بپرس