ابرق

لغت نامه دهخدا

ابرق. [ اَ رَ ] ( ع ص ، اِ ) سیاه و سفید. رسن دورنگ. پیسه رسن. رسن پیسه. || زمین بلند با ریگ و سنگ. خاک با سنگ و ریگ و گل درآمیخته. زمین درشت که با ریگ و سنگریزه باشد. || شفنین بحری. || طلق. || نام داروئی مقوی حافظه. ج ، اَبارق.

ابرق. [ اَ رَ ] ( اِخ ) نام منزلی از بنی عمروبن ربیعه.

فرهنگ فارسی

نام منزلی از بنی عمرو بن ربیعه

دانشنامه اسلامی

[ویکی حج] اَبْرَق مال اهدایی به کعبه که در دورانی درون چاهی ریخته می شد که حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) هنگام ساخت کعبه آن را کنده بودند. مردم مکه برای این مال احترام فراوانی قائل بودند و سوءاستفاده کردن از این مال را موجب نابودی می دانستند.
اَبْرَق در لغت به معنای چیزی است که در آن سیاه و سفید همراه شده باشند یا سنگ و گل و یا شن و خاک در آن آمیخته باشد. نیز به هر زمین یا کوهی که دارای دو رنگ باشد، ابرق گفته میشود.
مکان هایی به نام أبرق در حجاز وجود دارند. از میان مورخان، تنها ازرقی از ابرق به معنای مال کعبه یاد کرده است. به گفته وی هدایای کعبه درون چاهی ریخته می شد که حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) هنگام پایه گذاری خانه خدا آن را کنده بودند. شاید به سبب رنگارنگ بودن و گوناگونی این اموال اهدایی، آن ها را ابرق می گفته اند.

پیشنهاد کاربران

بپرس